خاطرات تخریبچی اسفندیار_کیانی
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۷
به هر حال آموزش غواصی ما تمام شد و وارد منطقه شدیم. ما حدود سی غواص بودیم که آمادگی کامل جهت انجام عملیات را داشتیم.حدود ساعت 4 بعداز ظهر بود که ما سوار ده بلم شدیم . .

خاطرات تخریبچی اسفندیار_کیانی

  به هر حال آموزش غواصی ما تمام شد و وارد منطقه شدیم.

ما حدود سی غواص بودیم که آمادگی کامل جهت انجام عملیات را داشتیم.حدود ساعت 4 بعداز ظهر بود که ما سوار ده بلم شدیم، هر بلم سه نفر، همانطور که برادرمان، آقای ضیاء در خاطراتشان نقل کردند، بلم سواری قِلِق خاصی داشت، که باید قبل از عملیات آموزش کامل آن را می دیدیم.
ما هم در بندر انزلی شمال، قایق هایی داشتیم به نام کانون، بسیار سریع بودند و خیلی حساس، اگر یک نفر از سه نفر نمی توانست تعادل خود را حفظ کنه، وارونه می شد و همه در آب می افتادند.

به هر حال با بلم ها حرکت کردیم، از جزیره که راه افتادیم از میان نیزار ها عبور کردیم. دو نفر از دوستان  فرمانده گروه ما بودند، یکی از آنها آقای الیاس ارجمند بودند، فرمانده گروه غواص ها، شخص بسیار رشید، شجاع و دلاوری بود، که دروالفجر٨ شهید شدند. دیگری آقای شهریار قرمزی، از بچه های اطلاعات عملیات که ایشان هم بسیار شجاع بود.

این دو نفر 24 ساعت قبل از عملیات بعنوان گشت شناسایی وارد منطقه شده بودند، برگشتن آنها، به نسبت محدوده زمانی که پیش کرده بودند، با چند ساعتی تاخیر همراه بود که این امر باعث نگرانی شدید فرماندهان نظامی شد.

اکثرا تصور می کردند این دو نفر لو رفته و اسیر شدند، اگر این اتفاق افتاده بود کل عملیات لو می رفت چرا که آنها اشراف کامل به نحوه ی انجام عملیات داشتند.
سرنوشت عملیات بدر، منوط شده بود به بازگشت این دو برادر عزیز به مقر...
بعد از چند ساعتی تاخیر، آنها سلامت به مقر بازگشتند و علت تاخیر آنها این بود که ظاهرا گشتی های عراقی در منطقه نسبت به حضور نیروها شک کرده بودند و آنها مجبور شده بودند چند ساعتی را لا به لای چولان ها و علف ها پنهان شوند تا از دید دشمن دور بمانند.

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده