در سالروز ولادت شهید "شمس الله سنارا" منتشر می‌شود؛
سه‌شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۹
نوید شاهد - در صبح روزی که با مشتهای گره کرده خود با ندای "الله اکبر، خمینی رهبر" بر آسمان می‌کوبیدند، عاقبت به جهانیان نشان دادند که حق همیشه بر باطل پیروز خواهد شد. چنانچه مشتهای بسته جوانان خرامان انقلاب جوابگوی گلوله های سربی گردد.
خاطره ای از پیروزی انقلاب اسلامی از زبان یک شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید شمس اله سنارا، دهم اردیبهشت 1341، در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. پدرش قربانعلی، کارگری می کرد و مادرش صاحب سلطان نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته حسابداری و خواربار فروش بود. به عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم بهمن 1361، با سمت فرمانده دسته در دیواندره هنگام درگیری با گروه های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به قلب، شکم، سر و دست، شهید شد. پیکرش را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.

«شهید شمس الله سنارا» وصیت نامه ای در وصف «انقلاب» در پانزدهم بهمن 1361 نوشته است که در ادامه می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحم

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی و شهدای جنگ تحمیلی و سلامتی و پیروزی برای یکایک رزمندگان پیروز اسلام و آرزوی توفیق نهایی برای کلیه رزم آوران اسلام که در جبهه های حق علیه ظلمت جان پاک خود را نثار میهن اسلامی و ناموس عزیزمان نمایند خاطره ای از پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی به ثمر رسیدنش را به روی چهره سفید این وقار مینگارم و بعد در پایان وصیت خود را به مادرم، حامد زحمتکش و پدر پیرم تقدیم میدارم.

دروازه های به ظاهر تمدن بزرگ در هم شکسته شد و ملت ستمدیده و اسیر آن از خواب چند ساله خویش بیدار شدند اینان فاتحان دژ سر سپرده امریالیسم غرب شدند و پرچم دروغ و فریب را به زیر آوردند اینان که روزی فریاد می کشیدند وای به روزی که مسلح شویم در صبح روزی که با مشتهای گره کرده خود با ندای الله اکبر خمینی رهبر بر آسمان می کوبیدند عاقبت به جهانیان نشان دادند که حق همیشه بر باطل پیروز خواهد شد چنانچه مشتهای بسته جوانان خرامان انقلاب جوابگوی گلوله های سربی گردد.

انقلاب ما یک جنبش یکی لحظه ای نبود ،منظم درونی بود که سالهای سال گلوی خلق ما را می فشرد و نبض حرکت را شاه در ما گرفته بودند و خفقان و زور به حدی بود که ترجیح میدادیم نگوئیم گرچه میدیدم دیگر امانی برای دستگاه مفسد و مزدور غرب نبود.

دیدیم اما لب نگشودیم تا ما را وحی اللهی بر آن داشت که با اتحاد و همراهی پایه های دادخواهی خود را در جهت از هم گسستن زنجیرهای استعمار و استثمار  آن گونه بنا کردیم که دیگر مانند سالهای گذشته بهتر عرض نمایم همانند 28 مرداد 1332 از هم فرو نریزد و الحمد الله این بار این چنین شد که تیزهوشی قدرت و ایمان و رهبری یکی را همچون حضرت حاج روح اله الموسوی الخمینی را در این انقلاب کبیر و عظیم الشان دارا بودیم که خود یکی از ارکان اصلی پیروزی انقلاب ما بوده و به برکت وجودش نهال آزادی را  شهیدان بی شماری دادیم.

لکن با قدرت بنا نمودیم عاقبت ما صاحب خورشید شدیم امید است که گرمای این انقلاب را در هر زمستانی پر برکت سرما کشیده خود صمیمانه حس کنیم. و اما دیدیم که چندی طول نکشید که دست عده ای از شاهدوستان سابق در کردستان ایران بیرون آمد دیدیم که چگونه امپریالیسم آمریکا در صدد بود و هست که به طرزی دلخواه انقلاب اسلامیمان را به نابودی بکشاند اما ملت همیشه بیدار انقلاب اسلامی ایران از غرب کشور گرفته تا شرق از شمال گرفته تا جنوب کشور با فرستادن بسیج سرباز پاسدار و غیره برای هرچه بیشتر پیروزی و پایداری انقلاب چگونه داوطلبانه در جبهه ای به نام کردستان به یاری مردم ضعیف منطقه می رفتند و چگونه با احزابی همچون کومله دموکرات پیکاریهای بی سر و سامان منافقین خلق به دفاع می پرداختند دیدیم که چگونه به مردمی که به اصطلاح خودشان خلق حمله میکردند.

و چگونه زنهای آبستن را به شهادت می رساندند آیا بیاد دارید که زندان  را آیا بیاد داریدپاسداران انقلاب اسلامی در سردشت را چگونه سرشان را از تن جدا کرده بودند و به چه طرز فجیعی با آنان رفتار ناپسند کرده بودند ملت ایران پدران مادران شما که معلم فرزندانتان بوده و هستید کمی به گذشته بیاندیشید که برای به ثمر رسیدن انقلابمان چه جوانانی را تقدیم انقلاب اسلامی ایران که نکرده اید آیا مرگ بر شاه ها را به یاد دارید پس کمی دیگر بیاندیشید که برای چه بود غیر از این بود که می خواستیم دست چپاولگران غرب و شرق جنایتکار از سرمان کوتاه شود غیر از این که می خواستیم خواهران ما بتوانند آزادانه از جائی به جای دیگر بروند اما مزاحم نداشته باشند آری انقلاب ما برای خدا و رضای خدا بوده و هست و تا آخرین قطرات خونی را که در رگهایمان باشد برای پایداریش دفاع می کنیم.

پدرکم و مادرکم بعد از این که آنها نتوانستند از طریق کردستان کاری بکنند صدام را از طریق همسایه بودنش با مرز ایران وارد مرحله جنگ نمودند که در اوایل مهر ماه بود که برایتان گفتم که چه ستم هایی به مرز و بوم اسلامیمان نمودند خلاصه بگویم مردم خرمشهر را آواره کردند دهلران و مهران و قصر شیرین و خسروی و ایلام و جاهای دیگر را مورد حملات وحشیانه خود قرار دادند بر سر مردم این شهرها و دهکده های این مرز و بوم اسلامی و ملت همیشه در صحنه آنها بمب فرو ریختند کودک شیرخواره پیرمرد هفتاد و پنج ساله جوان تازه شکفته دخترهای جوان و بیشتر عروس و دامادهایش چگونه و به چه فرمی به شهادت می رساندند.

پس فکر می کنی من درجه دار ارتش چگونه در برابر این جنایات طاقت بیاورم آیا شما باشید سکوت اختیار می کنید؟ نه. پس همانطور که امام عزیزمان می فرماید در جنگ ،جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات ،پس بسم اله من به نوبه خویش می خواهم در این راه مقدس که هدفی مقدس در پیش دارد شرکت کنم و دین خود را نسبت به جمهوری اسلامی ایران و خون هزاران شهید در خون تپیده صمیمانه ادا نمایم.

و حال مادرم بعد از اتفاقات و درگیری – جنایات حملات و کارهای غیر انسانی صدام علیه ایران انقلابی در حالی که ناقص هستم و جایی از بدنم به آنطور که می خواستم باشم نرسیده بودم بعد از مدت 3 سال درگیری با دشمن داخلی که در کردستان زجر کشیده بودم احساس می کنم می خواهم به راهی بروم که مقصدی دارد و آن هم شهادت در راه الله.

مادر گرچه فکر نمی کنم از اوائل کودکی تا حال که یک درجه دار در خدمت اسلام و در لباس ارتشی خدمت مینمایم آزاری به کسی رسانده باشم و بیاد دارم که در طول تحصیلاتم تا دیپلم شاگردی منظم با دین و ایمان ودر انجام تکالیفم شاگردی با استعداد بوده ام اما حال که شما وصایای مرا می خوانید به خود گریه راه ندهید و بیشتر اوقات برایم دعا کنید تا اگر مرا دوست دارید به آرزوئی که دارم برسم

منبع: برگرفته از اسناد شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده