کتاب «همسایه دیوارها»، خاطرات اسارت خلبان هوانیروز، غلامرضا مرادی‌فر توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
به گزارش نوید شاهد، خاطرات سرهنگ خلبان آزاده، غلامرضا مرادی‌فر توسط سرهنگ خلبان غلامرضا علیزاده مصاحبه و در کتابی با عنوان «همسایه دیوارها» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
 

10 سال اسارت یک خلبان در «همسایه دیوارها»

وقتی تابستان 1369 مبادله بزرگ اسیران جنگی ایران و عراق آغاز شد و اسیران ایرانی به خانه‌هاشان بازگشتند، در میانشان اسیرانی حضور داشتند که در اسارت هم مظلوم و غریب بودند؛ اسرایی که عراقی‌ها، تا روز مبادله، آن‌ها را از چشم صلیب سرخ جهانی پنهان کرده بودند. همین موضوع باعث شده بود این اسیران از حداقل حقوق قانونی یک اسیر جنگی هم محروم باشند. آن‌ها در سال‌های اسارت حتی یک نامه هم به خانواده‌شان ننوشتند و نامشان در فهرست مفقودی‌های جنگ ثبت شده بود.
 
خلبان هوانیروز، غلامرضا مرادی‌فر، یکی از همین اسیران است که حدود ده سال در سلول‌های تنگ و تاریگ عراق ماند، اما حاضر نشد در برابر بازجوهای خشن عراقی لب باز کند و اطلاعاتی که آنان از او می خواستند در اختیارشان قرار دهد. امروز، خلبان مرادی‌فر از خادمان حرم امام رضا علیه السلام است و دوست دیگرش، خلبان غلامرضا علیزاده که با او در لباس خلبانی و خادمی این حرم عزیز مشترک است، گفت‌وگو و تدوین خاطرات  رزم و اسارت خلبان مرادی‌فر را برعهده گرفته است و در این کتاب عرضه کرده است.
 
کتاب «همسایه دیوارها»، خاطرات اسیری است که دوره اسارتش در سلول زندان‌ها سپری شده است. او و هم‌سلولی‌هایش هرگز به اردوگاه‌های اسیران جنگی برده نشدند. به همین دلیل گفته‌ها، دیده‌ها و شنیده‌های این اسیران از تازگی و تنوع برخوردار است.
 
کتاب در هفت فصل به روایت زندگی خلبان آزاده مرادی‌فر می‌پردازد که از تولد او در مشهد در فصل یک شروع می‌شود و به آزادی پس از ده سال اسارت و برگشت او به میهن در فصل هفتم ختم می‌شود. نویسنده کودکی و دوران مدرسه و تحصیل مرادی‌فر را در فصل یکl گنجانده است. در فصل دو به ماجرای سربازی و حوادث پیرامون انقلاب و پیروزی انقلاب و چگونگی خلبان شدن مرادی‌فر اشاره کرده است.
 
شروع جنگ و چگونگی اعزام او و شرکت در جبهه جنگ مواردی است که در فصل سوم به آن پرداخته و از پایان همین فصل است که ماجرای اسارت او شروع می‌شود و چهار فصل دیگر خاطرات اسارت این خلبان را محور قرار داده است. در پایان نیز تصاویری از زمان رزم این خلبان آزاده نیز ضمیمه کتاب شده است.
 
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «یک سرگرد عراقی با کمک یک مترجم از ما بازجویی کرد. دست‌ها و چشم‌های ما را بسته و رو به دیوار نگه داشته بودند. یکی یکی ما را به اتاق سرگرد می‌بردند و بازجویی می‌کردند. چون آگاهانه و با اعتقاد و همچنین لبیک به فرمان امام به جبهه آمده بودیم، رعب و وحشتی نداشتیم. حتی به یاد دارم وقتی دست‌های مرا از پشت بستند و فهمیدم آن‌ها عراقی هستند، فقط برای یک لحظه چهره همسر، بچه و خانواده‌ام از ذهنم گذشت و تمام شد. به طوری که، وقتی ما را سوار ماشین می‌کردند، می‌خندیدیم و این خنده ما آن‌ها را بیشتر عصبانی می‌کرد و در حین زدن، شعار می‌دادند: «طیّار خمینی؛ خلبان خمینی!» هر حرکتی هم می‌کردیم، از پشت می‌زدندمان و نمی‌فهمیدیم برای چه ما را می‌زدند. این پذیرایی تا بصره ادامه داشت.»
 
کتاب «همسایه دیوارها» به همت سرهنگ خلبان غلامرضا علیزاده در 124 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و با بهای 7000 تومان از سوی انتشارات سوره مهر چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

منبع: ایبنا
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده