شهید محمداسماعیل امینی در هشتم بهمن ماه 1377 در حین انجام مأموریت رزمی با یک فروند چرخ بال دچار سانحه شد و به شهادت رسید.
مروری بر زندگی و خاطرات شهید محمد اسماعیل امینی +تصاویر

نویدشاهد:  شهید محمد اسماعیل امینی فرزند غلامعباس، در تاريخ 1335/11/05 در بخش ششده از توابع شهرستان فسا در خانواده ای متدین و متعهد به دین اسلام دیده به جهان گشود.

او در دامان پدری کشاورز که با تلاش و كوشش مخارج خانواده چند نفره خود را تأمین می نمود و مادری فداکار، عفیف و پاکدامن پرورش یافت. 6 ساله بود که پا به دنیای جدیدی به نام مدرسه گذاشت او دوره ابتدایی خود را در زادگاهش آغاز نمود و توانست این دوره ي پنج ساله را با موفقیت پشت سر گذارد و برای ادامه تحصیل وارد دوره راهنمایی شد.

مروری بر زندگی و خاطرات شهید محمد اسماعیل امینی +تصاویر

او در کنار تحصيل پدر را در امر کشاورزی یاری، و مخارج تحصیل خود را تأمین می نمود. شهید محمد اسماعیل بعد از دوره راهنمایی وارد دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گرديد. سپس وارد ارتش شد. او با تلاش زیاد و گذرانیدن دوره های گوناگون از جمله آموزش در خارج از کشور موفق به دریافت درجه سرهنگ خلبانی شد. اين شهید بزرگوار سال ها در ارتش خدمت نمود تا این که در تاريخ 1377/11/08 در حین انجام مأموریت رزمی با یک فروند چرخ بال دچار سانحه شد و منجر به شهادت وی گرديد. پیکر پاک و مطهرش طی مراسم باشکوهی در گلزار شهدای بخش ششده به خاک سپرده شد.


مروری بر زندگی و خاطرات شهید محمد اسماعیل امینی +تصاویر

ـــــــ « خاطرات شهید » ـــــــ

* خاطره از زبان خانواده شهيد:

چند روزی از شهادت پسرم محمد اسماعیل می گذشت که یکی از دوستانش نزد من آمد و گفت: خداوند روح پسرتان محمد اسماعیل را شاد کند او فرشته ای بود که به هرکس که چیزی نیاز داشت بدون این که آن نیازمند بفهمد کمک می کرد.

پرسیدم: چطور؟ گفت: پولی در خانه نداشتم و باید به مأموریت می رفتم نمی توانستم کاری کنم چون فرصت نداشتم به همسرم گفتم: شرمنده ام. چاره ای نبود به مأموریت رفتم پس از بازگشت، از همسرم پرسیدم در این مدت با بی پولی چه کردی؟ گفت: خدا به آقای امینی خیر دهد. گفتم: چطور؟

گفت: همان روزی که شما به مأموریت رفتی آقای امینی به خانه مان آمد مبلغ ده هزار تومان به من داد گفت: من این مقدار پول را از علی قرض گرفتم الان آمدم آن را بدهم. با شنیدن این حرف ها تعجب کردم و گفتم: من به آقای امینی پولی قرض ندادم.

دوست محمد اسماعیل اشک می ریخت و برایم تعریف می کرد. او گفت: چون آقای امینی از وضعیت ما خبر داشت برای این که همسرم ناراحت نشود گفته بود من این مقدار پول را قرض گرفتم.

مروری بر زندگی و خاطرات شهید محمد اسماعیل امینی +تصاویر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده