بازخواني عمليات انهدام پالايشگاه الدوره در گفت و گو با امير سرتیپ دوم خلبان علی رضا نمکی، همرزم شهید دوران
سرتيپ علي رضا نمكي يكي از كارشناسان عملياتي و پيشكسوتان نيروي هوايي است كه در سال 1344 به ارتش پيوسته و مسئولي تهاي سنگيني را در دوران دفاع مقدس در رويارويي با متجاوزان بعثي به عهده داشته است.

عباس آرام و قرار نداشت


نوید شاهد:

سرتيپ به عنوان يكي از پيشكسوتان نيروي هوايي در چه سالي و در كدام پايگاه با شهید عباس دوران آشنا شديد؟

حدود سال 1354 بود كه وقتی در پايگاه هوايي شیراز مستقر شدم، شهید عباس دوران به عنوان خلبان کابین عقب به شیراز آمد. تا دوره آموزشی اش را طی کند. در آن برهه ساق و ران او در سانحه رانندگي آسيب ديد، و پلاتین در استخوان پای او قرار دادند. پس از گذشت حدود یک سال از بهبودي، مجددا به پايگاه بازگت و پروازهایش را از سر گرفت، و پس از طي نمودن دوره آموزشي به عنوان خلبان کابین جلو هواپيماي «اف »4 به پايگاه بوشهر انتقال يافت. من نيز در همان برهه و قبل از او به بوشهر منتقل شده بودم. وقتی عباس به پايگاه بوشهر آمد من معلم چک كردن پروازهاي خلبان هاي فانتوم «اف »4 بودم، و باید پرواز عباس دوران را هم چک میک‌ردم. بر اين اساس پروازهای زیادی با من داشت. خیلی دوست داشت خارج از قوانین و آئین نامه ها دستش باز باشد تا بتواند پرواز دلخواه خود را انجام دهد.

روزی که عباس دوران باید امتحان می داد به اتفاق يكديگر پرواز كرديم. لازم بود هنگام پرواز در رأس دسته بایستد و من تو بال او پرواز كنم تا او را چک كنم. پروازمان که انجام شد، بنزین زیادي داشتیم و باید بنزین هاي مان را دور می ریختیم و بعد در زمين پايگاه می نشستیم. اما عباس این کار را نکرد.

گفت: مي خواهم پروازم را روی دریا ادامه ميدهم.

گفتم: برو ادامه بده.


عباس آرام و قرار نداشت


به قدري روي سطح آب در ارتفاع پايين پرواز مي كرد، كه اگزوزهای موتور هواپيماي او آ بهاي دريا را متلاطم مي كرد. می دانستم که او خلبان شجاعی است، ولي نمی خواستم توی ذوقش بزنم که با این کار امكان دارد خودت را به کشتن بدهي. می دیدم با وجودي که خیلی پائین پرواز میکند، اما کنترل هواپیما را در دست دارد. من شجاعت عباس را در آن پرواز شناختم. تحسین کردم... اما تأيید نمیک‌ردم... چرا...؟ براي اين كه خلبان باید مطابق آئین نامه هاي مكتوب و دستور العمل ها کار کند.

با توجه به مصدوميت عباس، نیروی هوایی بر اساس چه ملاكي او را برای خلبانی و پرواز نگه داشت؟

در حقيقت خلبان موجود بسیار ارزشمندی است. خلبان باید هفت سال هشت سال آموز شهاي گرانبها و پر هزينه ببیند تا بتواند یک مأموریت جنگي انجام دهد. خلبانی که دو سه سال آموزش می بیند، اما نمی تواند مأموریت جنگی انجام دهد، خلبان نيست. درست است كه در پاي عباس دوران پلاتین كار گذاشته بودند، اما از نظر پرواز مشکلی نداشت و بخش پزشکی نيروي هوايي تائید کرده بود. بخشي به نام پزشکی هوایی داریم كه تائید کرده بود كه عباس می تواند پرواز کند. با آن پلاتینی که در پای او كار گذاشته بودند، اشکالی به وجود نمی آمد.

سانحه تصادف رانندگي عباس چند سال قبل از جنگ اتفاق افتاد؟ حدود سه سال قبل از جنگ بود.

شخصیت شهيد عباس دوران و رفتار و اخلاق او را چه گونه دیدید؟

عباس آدم لوطی مسلک بود. واقعا هم لوطی مسلک بود. من فقط با عباس در پرواز نبودم. همه ما خلبان ها در رفت و آمدهای خانوادگی با هم منسجم بودیم. همه با هم دوست صميمي بودیم. هر هفته یا دو هفته يكبار مهمانی خانه یک خلبان بود. عباس دوران هم با وجودي که مجرد بود ولی دعوت می شد. چون مثل برادرمان بود... مثل پسرمان بود... هرگز ميان او و ديگران تفاوتي وجود نداش wت. همه آدم های بسیار مهربانی بايكديگر بودند. چون ما خلبان ها در طول سا لهاي خدمت نمی توانستیم به مرخصي برویم و با خانواده ها و خواهران و برادران خود ديدار كنيم، هر چند مدت يكبار دور هم جمع مي شديم. عباس هم ك w ه مد تها با او زندگ w ي كرديم مثل برادرمان بود و در همه مهماني ها حضور داشت. آدم لوطی و خيلي مهربانی بود.

علت اخراج ايشان از نیروی هوایی در اوايل انقلاب چه بوده است؟

می دانید بعد از پيروزي انقلاب اسلامي یک سری توطئه هایی در نیروی هوایی اتفاق افتاد. چرا كه نیروی هوایی تنها نیروی يكپارچهاي بود که می توانست در مقابل دشمن خارجي بایستد. در آن برهه نظم و سازماندهي نیروی زمینی به هم ريخته بود. سازماندهي نیروی دریایی به هم ريخته بود. هیچ کدام شان نمی توانستند به اندازه توان و استعداد خودشان بجنگند. پادگان ها از سرباز خالي شده بود. برای اين که درباره نیرویی هوایی درست فکر نمیکردند، عباس دوران اخراج شد. گمان كرده بودند نیرویی هوایی که شاه آن همه پول خرج سازماندهي آن کرده است، فقط یک هفته می تواند جلوی ارتش عراق را بگیرد. در حالی که این طور نبود. وقتي جنگ آغاز شد، اين نیروی هوایی بود كه جلوي پيشروي دشمن گرفت. به طور شبانه روز همه تأسيسات دشمن را بمباران کرد. گاهي که فرصت و آمادگي فراهم مي شد، يگا نهاي نیروی زمینی حركت مي كردند و جلوي دشمن مي ایستادند.

اصلا قبل از این که جنگ شروع شود، نیروی هوایی در کردستان درگیر شد. با وجودي که حضرت امام (ره) گفته بودند كه ارتش باید بماند، ولي عده اي آمدند و گفتند نیروی هوایی باید منحل شود. چرا...؟ چون نيروي هوايي تنها نیرویی بود که می توانست جلوی ارتش عراق بايستد. درهاي كشور به سوي همه باز شده بود. تا دلت بخواهد ستون پنجمی به داخل كشور نفوذ كرده بود. جاسوس فراوان آمده بود. گروهک هايي هم مثل منافقين خلق و حزب توده فعال بودند و با ایده هایی خاص به خارج گزارش مي دادند. حزب توده تمام گزارشات خود را به اتحاد شوروی می داد.


عباس آرام و قرار نداشت


به هر حال عباس دوران و خیلی از بچ هها را از نیروی هوایی را بیرون کردند. به طور مثال نيروي هوايي 98 هزار پرسنل داشت. ولي پس از پیروزی انقلاب اسلامي اين رقم به نصف كاهش يافت. وقتی جنگ شروع شد به سختی 40 هزار نفر بودیم. به طور مثال در زمان قبل از انقلاب دو هزار و پانصد خلبان جنگي داشتیم. اما یک دفعه 700 خلبان شدیم. همه رفته بودند. بعض یها بادلخواه خودشان رفتند. بعضی ها اخراج يا بازنشسته شدند. بعضی ها با دريافت امتیازاتی مثل 25 سال خدمت بازنشسته شدند. اگر كسي 20 سال خدمت داشت پنج سال به خدمت او اضافه مي كردند تا بازنشسته شود. بعضی ها بازخرید شدند. بعضی ها نیز به خارج از كشور فرار کردند. در نتیجه نیروی هوایی با 700 800 خلبان با مشکلات سختي مواجه بود. عباس دوران را كه بیرون کرده بودند بعد از مدتي از او خواستند برگردد.

اتهام عباس برای اخراج چه بوده است؟

آن زمان این طور بود كه فرض كنيد اگر سرواني مانند عباس دوران ميخواست سوار هواپیمايش شود، و مي ديد كه شیشه کاناپی هواپیمايش کثیف است، به آن مأموري که باید شیشه را تمیز ميکرد میگفت چرا تمیز نکرده ای؟ او با عباس درگیر می شد. حالا چون انقلاب پیروز شده و ارزش فرماندهی و درجه افسری پايين آمده، آن مأمور گزارش کرده بود که این خلبان آدم باخدایی نیست. با پیغمبر نیست. سپس شروع کرده به ایراد اعتقادی و ایدیولوژیک گرفتن. بعد كساني كه این گزار شها را می خواندند، می گفتند ما این آدم را نمي خواهیم و او را بیرون بيندازيد. یک چنین فضايي ايجاد شده بود و در نتيجه خیلی افراد را پاکسازی و بیرون کردند.

به هر حال جنگ شروع شد و عباس دوران را برگرداندند، و او کار عمليات جنگي را شروع کرد. پروازهای مقدماتي را انجام داد و وارد جنگ شد، و خیلی دلاورانه و مردانه جنگید و سرانجام به درجه شهادت نايل آمد.

در چارچوب تك فروندي يا دست هاي با عباس دوران پرواز داشتید؟ اگر خاطراتي در این زمینه داريد بفرمایید...

روزي به ما مأموریت داده شد پالایشگاه الزبیر یا پتروشیمی الزبیر را بزنیم. الان درست خاطرم نیست. البته هر دو موقعيت را زدیم. من درجه سرگردي داشتم و مسئول دسته پروازي بودم. عباس درجه سرواني داشت و خيلي مرا قبول داشت و به من احترام می گذاشت.

با خلبانان قرار گذاشتيم كه در ارتفاع 30 تا 40 پايي پرواز كنيم، ولی عباس دوران در ارتفاع پانصد پايي در حال پرواز بود. منظور عباس اين بود كه من از رادارهای دشمن نمی ترسم. من هم هنگام پرواز نمی توانستم با سيستم راديويي به او بگویم بیا پایین. چون وقتی دكمه سيستم راديويي را فشار م يدهیم بلافاصله عقربه دشمن بر می گردد، و می فهمد ما کجا هستیم و در چند دقیقه آينده کجا خواهیم بود. لذا من كه در کف زمین و در حدود 30 پا تا 40 پا پرواز ميكردم از تماس با عباس خودداري كردم تا رادارهاي دشمن موقعيت ما را شناسايي نكنند.

شايد عباس با خود می اندیشید كه نیازی نیست این اندازه نزدیک زمین پرواز کنیم. شايد او اين طور فكر م يكرد كه رادارهاي پيشرفته دشمن همه ما را می بینند. اما من این مسائل را قبول نداشتم. ببينيد همیشه غافلگیری کیی از اصول جنگ است. می دانستم اگر دشمن را غافلگیر کنیم نتيجه بهتري خواهيم داشت. غافلگيري در وحدت فرماندهی، در آفند در صرفه جویی در وقت، اينها همه بخشي از اصول متعارف جنگ هستند.

اما عباس زیاد به اين مسائل علاقه نداشت و من هم هنگام پرواز عملياتي چیزی به او نگفتم. وقتی در پايگاه پایین آمدیم از عباس پرسیدم: چرا در ارتفاع بالا م یپریدی؟

گفت: من زیاد امیدی به این سیستم ها ندارم. پرسيدم: اگر ما را روی هدف زدند چکار بايد بکنیم.

گفت: من به خلبان کابین عقب م یگویم ايجکت نمیک‌نم. اگر خودش دوست دارد بیرون بپرد، به تنهايي ايجكت كند.

اين داستان نشان م يدهد كه عباس دوران خلبان بسیار شجاع و دلیری بود. آدمی بود که از عزيمت به مأموریت نمی ترسید. از دشمن هم نمی هراسيد. ضمن اين كه اصلا ترسی در وجود او نبود.

حال كه به موضوع غافلگيري اشاره كرديد به نظر شما دولت ايران در جنگ غافلگير نشد؟

در طول تاريخ گذشته همیشه دش w من ما عراق بوده و ما برای عراق طرح هايی تدارك مي ديدم. قبل از پيروزي انقلاب اسالمي طرحي به نام طرح زاگرس داشتيم که بعد از پیروزی انقلاب يا حدود چهار پنج ماه قبل از جنگ تغیراتی در آن داده شد و بنام طرح البرز شناخته شد. در استراتژي طرح زاگرس نوشته شده بود كه ما باید در آسمان عراق با دشمن درگیر شویم. نیروی زمینی هم طرحی به نام ابو مسلم خراسانی داشت كه در آن نوشته شده بود، نیروی زمینی باید در داخل خاک عراق با دشمن درگیر شود، و نه این که جنگ را به داخل کشور بکشاند.

ولی در طرح البرز نوشته شده بود که به علت جو سیاسی حاکم بر کشور، نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران اجازه پیش دستی در مقابل حملات عراق را ندارد. اين به این معناست که خلبان نيروي هوايي باید منتظر بماند كه هر وقت مطمئن شد که عراق حمله کرد، اگر در آسمان باشد تیک آف کند.

بازنگري شرايط بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نشان مي دهد كه حمله عراق به جمهوري اسلامي ايران و وقوع جنگ قطعي بود. آیا نیروی هوایی در فکر دفاع بر نيامده بود؟

چرا، همه در فکر دفاع در مقابل ارتش عراق بودند. همه در فکر بودند که اطلاعات از کجا به مقا مهاي بلند پایه کشور می رسید. همه اطلاعات از طریق نیروی هوایی می رسید. نيروي هوايي عکس هوایی میگرفت و در اختيار مسئولان قرار مي داد. ارتش عراق از تاريخ اول فروردين س w ال 1358 تا روز اول جنگ در روز 31 / 6/ 1359 به تعداد 637 مورد تجاوز دریایی زمینی و هوایی به ایران داشته است. اسناد و سوابق همه اين تجاوزگري ها در سازمان ملل متحد موجود است. شکای تهایی که وزارت امور خارجه به سازمان ملل کرده است به جای خود. ولی ما خلبانان موظف بودیم اگر هواپیمایی وارد کشور می شد، جلوی آن را بگیریم و این کار را میک‌ردیم. در کردستان وقتی آقای مصطفي چمران در پاوه در محاصره قرار گرفت، بمباران های نيروي هوایی بود که ایشان را نجات داد. عناصر حزب دمكرات كردستان و اتحادیه میهنی و حزب کومله را از شهرهاي كردس w تان دور کرديم تا هواپیمای سي 130 به زمين نشست و آقای چمران را برداشت و رفت.

يعني فرماندهان ارتش قبل از آغاز تهاجم عراق به فکر اقدام بازدارنده و پيش دستي نبودند؟

باید بماند، اما کسانی هم بودند که م یگفتند ما باید کاری کنیم که این ارتش از درون فرو بپاشد، تا ما برنامه ها و سیستم خودمان را پياده كنيم. در شرايطي كه نیروی زمینی باید در كنار مرز حضور داشته باشد، در حالت بلاتكليفي در پادگان ها بسر مي برد. موقعی كه ما گزارش دادیم كه 400 دستگاه تانك را در غرب سیف سعد و در تنگه آبدانان شمارش كرده ايم. وقتی گزارش ميداديم كه فلان لشكر عراق در فلان منطقه مرزي مستقر شده است، بالاخره ارتش باید اقدامی بکند اما اجازه نداشت.

به طور تأكيد در ارتش و نيروهاي گارد و نيروي هواي فرماندهان سرشناسي وجود داشتند كه مخالف رژيم شاهنشاهی و بسياري از آنان زنداني بودند. منظورم اين است كه ارتش يكپارچه طاغوتي نبود...

برای همین هم امام (ره) فرمود كه ارتش باید بماند.

چه قدر زمان طول کشید كه انسجام كامل در ارتش بوجود آمد؟

به دليل این که نیروی دیگری به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با تعریف جداگانه اي در کنار ارتش شکل گرفت، روند سازماندهي ارتش با سرعت آغاز گرديد. هويت سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی به اين معنا است که اگر انقلاب اسلامی در هر جای دنیا دچار اشکال شود، سپاه پاسداران می تواند به آن جا برود و دخالت کند. اما وظيفه ارتش جمهوری اسلامی ایران كه در قانون اساسی تصريح شده حفظ حدود و ثغور كشور است. یعنی اگر در جایی در حدود و ثغور کشور خللی به وجود آمد، مسئولیت آن به عهده ارتش است. همه این مسائل در قانون اساسی آمده است. بلند پایگان کشور تا زمانی که جنگ شد فرصت کوتاهی داشتند تا انتخابات قانونگذاري را برنامه ريزي كنند، و قانون اساسی را به تصویب برسانند. در طول یک سال و نیم بعد از پيروزي انقلاب اسلامی کارهای خیلی بزرگی تحقق يافت. کارهای بزرگی برای نظم امور کشور به عمل آمد. اما ارتش به هر حال همان نابسامانی ها را داشت و واقعا کمر فرماندهی در ارتش شکسته شده بود. اين نابساماني در جاهای دیگر هم وجود داشت، اما مسئوليت آن ها به اندازه ارتش خيلي مهم نبود.

به طور مثال نیروی هوایی در کردستان قبل از آغاز جنگ خیلی جنگیده است. ما حساب کردیم در یک مقطع، قبل از تیرماه 1359 در کردستان 227 سورتی بمباران داشتیم. از نیمه دوم سال 1358 تا نیمه اول 1359 حدود 227 پرواز بمباران داشتیم. همچنين بيش از 970 پرواز دفاع هوایی داشتیم. خلبان در این تعداد پرواز دفاعی جلوی چه کسی بلند می شده است؟ خب معلوم است که جلوی هواپیماهای عراقی بلند می شده است. اینها از اول جنگ قصد داشتند خوزستان را از كشور جدا کنند. همه فرماندهان ارتش، چه فرمانده نیروی هوایی چه فرمانده نیروی زمینی چه فرمانده نیروی دریایی، سیستم های اطلاعاتی شان به ستاد ارتش گزارش دادند که عراق در حال آماده شدن برای تجاوز به كشورمان است. آن گاه دستور طرح البرز برای نیروی هوایی، دستور طرح ابوذر برای نیروی زمینی و دستور طرح ذوالفقار برای نیروی دریایی را صادر کردند که وقتی جنگ شد بر اساس آن دستورات جنگیدیم.

غیر از پايگاه شكاري بوشهر در پایگاه دیگری هم با شهيد عباس دوران همكاري رزمي داشتيد؟

خیر، عباس در سال 1360 براي آخرین بار از پایگاه بوشهر به همدان منتقل شد. این نقل و انتقال ها در ارتباط با راهكاري بود که خلبان ها براي مدت طولاني در یک پايگاه نمانند. چون واقعا برای آن ها مشکل شده بود. اين جا به جايي ها بيشتر براي كسب تجربه صورت مي گرفت. کسب تجربه خیلی مهم بود. زماني كه فرمانده گردان بودم ملاحظه مي كردم وقتی بچه های خلبان دور هم می نشستند، به مرور زمان صحبت های آن ها خسته کننده می شد.

معمولا اطلاعات مورد نياز براي عمليات نيروي هوايي به چه صورت تأمين مي شده است؟

ببينيد، وقتی حکومت پهلوی سرنگون شد سیستم های اطلاعاتی رژيم گذشته مهمترین هدف برای انقلابیون شده بودند. شما یادتان هست كه ساواک چه قدر برای مردم وحشت آور بود. وقتي حكومت پهلوي سرنگون شد، خبرنگاران تلویزیوني زیر زمین ها را نشان می دادند و می گفتند كه ساواك مردم را در اين زير زمي نها شکنجه می داده است. ديدن اين صحنه ها از بعد تبلیغاتی خيلي برای مردم مهم بود. ولی از بعد سوابق كار اطلاعاتی هم خیلی مهم بود. ما هر چه آدم اطلاعاتی در عراق داشتیم سوخته بودند. بر عکس بعد از انقلاب درهاي كشور باز شده بود و عراق هر اندازه توانسته بود آدم (جاسوس) فرستاده بود.

به یاد دارم در سال 1348 افسر جوان نيروي هوايي بودم. در آن زمان فرمانده پایگاه مهرآباد سرهنگ کامیابی پور بود که بعد از مدتي به معاونت عملیات پدافند هوایی نیروی هوایی منصوب شد. ایشان در ارتباط با اجراي قرارداد 1975 الجزیره همراه هيئتي به عراق سفر كرد. همچنین از عراق هم هيئتي به ایران آمد. ولی ما با آن ها ارتباط نداشتیم. سرهنگ كاميابي پور پس از بازگشت به ايران برای ما یک جلسه توجیهی گذاشت و نتايج اين سفر را تشريح كرد كه شيلترشان (پناهگاه هواپیما) چه گونه است. هواپیماهای شان از چه نوعی هستند. فرماندهاشان چگونه هستند.

می دانید که ارتش بعث عراق ارتش بی هویتی است. ارتش عراق ارتشی است که از سال 1920 تشکیل شده است. این گونه نبوده که چهار هزار سال سابقه داشته باشد. ابو مسلم خراسانی، جلال الدین خوارزم شاه، نادر شاه افشار، شاه عباس صفوی، آذر برزین تا برسد به شهيد ستاری، شهيد صیاد شیرازی، شهيد ظهیر نژاد، كهنمويي و بايندر. اینها فرماندهان ارتشی بودند که پیشینه چند هزار ساله دارد. در حالي كه ارتش عراق از 1920 شکل گرفته است.

اصلا تا يك قرن پيش كشوري به نام عراق وجود نداشته و سرزمين بين النهرين همواره تابع ايران بوده است...

درست است. در زمان نادرشاه، در زمان صفويه، در زمان ساساني ها. بعد از انوشیروان فرماند هاي به نام هومرز وجود داشته كه بغداد پايتخت حکومت او بوده است. ما در طول تاریخ 25 جنگ تمام عيار با عراق داشت هایم كه جنگ تحميلي، بیست و پنجمین این جنگ ها بوده که با موشک و توپخانه و هواپیما سروکار داشته داشته است.

طولاني شدن این جنگ نشانگر توانایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است. تا مرحله دوم عمليات بیت المقدس توانستيم به طور کامل عراق از مرزهای خود بیرون كنيم. شاید نيروهاي عراقي در مناطقي همچون قصر شیرین بودند. اما در جاهای دیگر همچون محور سومار ما جلو بودیم. اصولا استراتژی ارتش بیرون راندن ارتش عراق از کشور بود.

به هر حال حضرت امام (ره) در طول فرمانده یشان چند مطلب جالب فرموده اند. یکی این که به خلبان ها سلام برسانید و بگویید به غیر نظامیان کاری نداشته باشند. اين سخن خيلي زيباست. برای همین است که مجتهد مسّلم واقعا می تواند فرمانده ارتش شود. متأسفانه بیشترین شکست ها را زمانی خودریم كه بني صدر ادعا میکرد من فرمانده ارتش و فرمانده کل قوا هستم. ارتش آن موقع خیلی صدمه خورد.

بفرماييد كه شهید عباس دوران و دیگر خلبانان شهید چه نمادی را برای نیروی هوایی ارتش جمهوري اسلامي ايران تشكيل ميدهند؟

شهيد دوران، شهيد ياسيني، شهيد بابايي، شهيد خلعتبري همه خلبانان خیلی خوبی بودند. حسين خلعتبری خلبان خيلي خوبی بود. او تا موقعی که در پايگاه بوشهر بود در کابین عقب پرواز مي كرد. كمک خلبان ماهري در عملیات مروارید بود. سروان بختیاری یا شهید یاسینی واقعا از بزرگان جنگ هستند. اینها خلبان هايی بودند که پرواز بیش تری داشتند. جان شان را کف دستشان قرار دادند، و جانبازی و جانفشانی کردند.

عباس دوران آدمی بسیار شجاع و دل دار بود، و خدا هم او را کمک کرد. در دو سال آخر مدام به مأموریت می رفت و تعداد مأموریت های او از دیگر خلبانان بالاتر بود. سرانجام واقعا اسوه و اسطوره جنگ شد. اگر فرمانده ای می خواست خلبانی را مثال بزند عباس دوران را مثال می زد.

هواپیماهای شناسايی خفاش نمی توانستند اطلاعات جمع آوري کنند؟

نمی توانستند. «دو صد من استخوان خواهد که صد من بار بردارد ». از سیستم اطلاعاتی ما آدم های پخته بیرون رفته بودند. برای من تعریف کردند که آقای همافری همراه هيئتي به چین می رود. از هواپیما که پایین می آید صدای موتور دیزلي مولد برق مي شنود و به چيني ها می گوید كه این موتور اشکال دارد.


عباس آرام و قرار نداشت


چینی ها از او می پرسند: تخصص شما چیست؟

میگوید: من متخصص موتور ديزلي هستم.

میپرسند: شما چه گونه آگاه شديد که موتور اشکال دارد؟

می گوید: از دود موتور فهميدم كه اشكال دارد. بعد آن همافر را كه تا سطح کارداني تحصيل كرده میبرند و از تخصص او استفاده میک‌نند. شاید دکترای افتخاری هم به او داده باشند. نیروی هوایی در همه جای کشور پيشگام و كارآمد بود.

فرض کنید در حمل و نقل سازه های سنگین، مثل لوله های دودکش نیروگاه های گازی كه نمی دانم چند تن است، و حجم آن به اندازه این ساختمان است، به وسيله شركت بخش خصوصي بچه های سابق نیروی هوایی جا به جا مي شوند.

در سال 1350 وقتي پايگاه نیروی هوایی در بوشهر تأسيس شد، آن زمان بوشهر دهکده هم نبود. ولی نیروی هوایی برای مردم بوشهر اتوبان کشید و خیابا نها را آسفالت کرد. ارتش هم این گونه بود. ارتش هر جا می رفت آبادانی در پی داشت. فرض کنید در آن زمانی که من سرگرد بودم، ماهواره ای در آسمان نبود که بگردد و من ندانم به چه کسی تعلق دارد، و در کدام مدار است؟ واقعا کار نیروی هوایی خیلی حرفه ای و درست بود.

خلبانان غيور نیروی هوایی شاهکارهای زیادی در طول جنگ تحميلي داشته اند. حمله به پايگاه الوليد يا مجتمع پايگاه هاي 3H در مرز عراق با اردن يكي از اين شاهكارهاست. اين عمليات چه گونه طرح ريزي و به مورد اجرا گذاشت شد؟

البته خلبان بدون فرمانده نمی تواند مؤثر باشد. من در آن زمان جزء گروه طر حهای استراتژیک بودم. «اچ »3 بر این منوال انجام شد كه وقتی به عرض امام (ره) رساندند که اگر هواپیماهای دپویی عراق را بزنیم چند فايده دارد. يكي اين که ارتش اس w رائیل که هر روز ما را تهدید به انهدام نیروگاه هسته ای بوشهر ميكند، اگر اين مأموريت در کنار خاک خودشان انجام شود، تهدیداتش را متوقف مي كند. یعنی اين عمليات علاوه بر انهدام بخش مهمي از نيروي هوايي دشمن بعثي، بازتاب استراتژیک هم داشت.

جريان پرواز عباس دوران برای برهم زدن کنفرانس سران غیر متعد ها از اين قرار است. رئیس من مرحوم سرتیپ خلبان مهدی دادپی که جانشین معاون عملیات بود و به جبهه زمینی جنوب رفته بود تا آن جا را کنترل كند، با من تماس گرفت و گفت: فرمانده نیرو كسي را میخواهد كه برود و بغداد را بزند.

گفتم: بغداد شهر است و این اقدام بر خلاف مقررات ژنو است.

دادپي گفت: قرار است در آن جا کنفرانس سران غیر متعهدها برگزار شود. میخواهیم آن جا را بزنیم تا خبرنگاران بين المللي بتوانند از هتل هاي محل اقامت شان عکس بگیرند. چون صدام گفته كه دفاع بغداد مثل دفاع موشکی مسکو است.

گفتم: پالایشگاه و مخازن الدوره به بغداد چسبیده است. اگر آن جا را بزنند خیلی دود میکند.

مرحوم دادپي با فرمانده نیرو ديدار كرد و ایشان گفته بود پالایشگاه الدوره هدف خیلی خوبی است و طراحی کنید.

ما طراحی کردیم که چهار فروند هواپیما پالایشگاه را بزنند. دو فروند ديگر مخازن را بزنند و دو فروند لوله هاي انتقال نفت را بزنند. همچنين اتاق کنترل را که نزديك تأسيسات قرار دارد بزنند. چهار فروند هواپيما هم قبل از اینها بروند و با موشك هاي ماوريك پایگاه هاي موشکی سام 6 و سام 3 و سام 2 در کنار بغداد را بزنند. در مورد ضد هوایی هم پیش بینی کرده بودیم کسی زیر ارتفاع چهار هزار و پانصد پا پايين نیاید. بر اساس اين طرح بايد دو فروند هواپیمای «اف »14 در آسمان داخل خاک عراق هواپيماهاي حمله كننده را همراهي كنند. دو فروند هواپیماي رزرو هم در كنار مرز درکنار دو فروند هواپیماهای تانکر سوخت رسان مي ماندند. یک فروند هواپیمای خفاش می خواستیم. همچنين یک سری عملیات پشتیبانی رزمی، و یک سری هلیکوپترهای هوانیروز براي جست و جوي نجات هم می خواستیم. تا اگر خلبانی بیرون پرید به کمک او بشتابند. اگر در داخل خاک عراق بیرون پرید دور بزنند. اگر کسی نزدیک شد تیر بزنند تا هلیکوپتر خلبانان سانحه ديده را بردارد. وقتی طراحی کردیم و به فرمانده نیرو ارائه دادیم، ایشان گفت: من فقط دو تا جنگنده میخواهم که برود بزند و برگردد.

به هر حال دستور بود که بايد دو فروند بروند و عمليات را انجام دهند. وقتی طرح را به پایگاه همدان ابلاغ کردیم، آن ها هم سه فروند هواپيما انتخاب کردند که یک هواپیما رزرو باشد. یکی از هواپیماها روی باند مشکل پیدا کرد و از پرواز منصرف شد.

پيرامون پالايشگاه الدوره خاکریز زده بودند و روی خاکریز توپ هاي ضد هوایی كار گذاشته بودند. هواپيماهاي عباس دوران و محمود اسكندري كه روي ارتفاع پنجاه پا پرواز میک‌ردند تا بم بها عمل کنند. بهترین طعمه برای توپ های ضد هوایی دشمن شده بودند. هواپيماي عباس را زده بودند و خلبان کابین عقب او منصور كاظميان بیرون پریده بود. هواپيماي محمود اسکندری داغون شده بود. اگر هر خلبان دیگری غیر از محمود اسكندري بود نمی توانست حتی پایگاه همدان را پیدا کند، چه برسد که هواپيما را به زمين بنشاند.

این مأموریت انجام شد و ما پیش بینی کرده بودیم که هفتاد و پنج درصد تلفات میدهیم. یک فروند هواپیما از دست رفت، و هواپیمای دیگر به ميزان 25 در صد آسیب دید. یک خلبان از دست رفت و یک خلبان اسیر شد. ولی موفقیت و دستاوردهاي عمليات در این بود که اولا: از روی بغداد رد شدند، و در نتیجه خبرنگاران خارجی که در هتل ها مستقر بودند آگاه شدند كه بغداد نا امن است. گزارش های هشدار دهنده دادند که بغداد امن نیست. ثانيا: آقای ولایتی كه در آن موقع وزیر امور خارجه بود هر کاری کرده بود نتوانست محل برگزاری اجلاس را جا به جا کند. وقتی شهيد عباس دوران رفت و پالايشگاه را زد، همه به این نتیجه رسیدند که این جا نم یشود کنفرانس برگزار کرد.

امير با توجه به اين كه پالایشگاه الدوره در جنوب شرقی بغداد واقع شده است چرا خلبانان ابتدا از آسمان بغداد گذشتند و از سمت غرب به پالايشگاه حمله كردند. نمی توانستند از سمت شرق شیرجه بزنند و عمل بمباران را انجام دهند؟

فرض كنيم اگر شما عراق باشید و دشمن تان ایران باشد، و پالایشگاه الدوره در شرق بغداد قرار گرفته باشد. در اين حال بايد همه لوله های توپ ضد هوايي را به سمت انتظار، يعني به سمت ایران بگیريد. این گونه معمول است كه هر توپی و هر موشکی بايد به سمت انتظار نشانه گيري شود. یک سکيتوری دارد که میگوید امكان دارد از این سکيتور به من حمله شود. در پايگاه همدان برنامه ریزی کرده بودند که خلبانان بروند و از پشت سر بزنند. از سمت انتظار توپخان هها برخوردي نداشته باشند. در نتیجه از آسمان بغداد عبور میک‌نند، و پالايشگاه را می زنند که در آن لحظه هواپيماي عباس دوران مورد اصابت موشك دشمن قرار مي گيرد.

این طرح که به تصويب و امضای مستقیم فرمانده نیرو در تهران رسیده بود در پايگاه همدان تعديلاتي روي آن صورت نگرفت؟

خیر. به طرحي كه در مركز فرماندهي در تهران به تصويب رسيد کار استراتژیک گفته ميشود. ولي آن چه در همدان به مورد اجرا گذاشته شد، دیگر طرح تاکتیکی است. فرمانده نيرو فقط به دو فروند اجازه پرواز داده بود. در همدان نمی توانستند کار دیگری انجام دهند.

شما به عنوان طراح عمليات هوايي، شهادت عباس دوران را که به جا به جایی محل برگزاری کنفرانس غير متعهدها منجر شد چه گونه ارزیابی میکنید.

اگر عباس دوران این کار را نکرده بود، اما به پاس خدماتی که در گذشته در جنگ انجام داده بود استحقاق هرگونه تشویق و تقدیر را داشت. حتي اگر این ماموریت را انجام نداده بود. حتی اگر شهید نشده بود، مستحق همه چیز بود. واقعا مستحق همه چیز بود. ولی به هر حال اين اتفاق روي داد و عباس در تاريخ دوران دفاع مقدس جاودان ماند.

امير در یک جمله عباس را چگونه توصیف میکنید؟

عباس برای من مثل یک برادر کوچک بود. چون در زمان جنگ در مدت کوتاهی فرمانده گردان او بودم خیلی او را دوست داشتم. مثل برادری بود که آرام و قرار نداشت. عباس مردي بسیار شجاع و دلاور بود. زبان من از توصیف دلاوری عباس قاصر است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده