يکشنبه, ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۱۸
ما بعد از مدتی خودمان را براي عمليات آماده كرده بودیم ، عطرزديم ، غسل شهادت کردیم ، دستهايمان را حنا گذاشتيم وبا شوق وصف ناپذيري عازم خط مقدم شديم .
خاطره اي از شهيد غلامرضا اسماعیلی نژاد به نقل ازمادرش

خاطره اي ازشهيد غلامرضا اسماعیلی نژاد به نقل ازمادرش :

  اولين سالگرد برادرش عليرضا اسماعيلي نژاد بودكه شب هنگام غلام رضا ازجبهه برگشت و به خانه آمد ، نشسته بودیم دور هم برايم ازجبهه ها تعريف مي كرد .گرفته بود و درچهره اش ناراحتي را می ديدم ، علت را پرسيدم ، بغزش ترکید و شروع کرد به صحبت وگفت : ما بعد از مدتی خودمان را براي عمليات آماده كرده بودیم ، عطرزديم ، غسل شهادت کردیم ، دستهايمان را حنا گذاشتيم وبا شوق وصف ناپذيري عازم خط مقدم شديم . پشت خط مقدم که رسیدیم ولي نمی دانم به چه دلايلي  ما را به عقب برگرداندند كه اين باعث ناراحتي ما شد . " بهش گفتم شاید به خاطر سالگرد برادرت بود که اجازه بهت ندادن به خط بروی "  ولي پس ازچند روز مجددا به جبهه رفت و ديگر باز نگشتند . و در سن 14سالگي به آرزوي ديرينه اش يعني شهادت رسيد.

شهید غلامرضا فرزندرمضان یکم فروردین 1352 در روستای وردنجان از توابع شهرستان شهرکرد به دنیا آمد . دانش آموز بود که عازم جبهه شد و در تاریخ بیست و سوم اسفند 1366 به شهادت رسید ..

                           روحش شاد و راهش پررهروباد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده