شهید «رضا صمدیان» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۳۵
رضا از نیروی خبره سپاه مالک اشتر بود. شب عملیات کربلای 5 حال غریبی داشت . وصیت نامه اش را آماده کرده بود . پشت فرمان بولدوزر بود و گریه می کرد. بند بند وصیت نامه اش را حفظ بود. بلند بلند می خواند و زیر گلوله بی امان دشمن کار می کرد...
شب عملیت کربلای 5 وصیت نامه نوشت!

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران:شهید رضا صمديان/ يكم فروردين 1348 در شهرستان پاکدشت چشم به جهان گشود. پدرش حسین، کارمند دانشگاه بود و مادرش گل بانو نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم دی 1366 ، با سمت آر پی جی زن در ماووت عراق براثر اصابت تركش خمپاره به پا و سينه، شهيد شد. پيكرش را در گلزار شهدای روستای وزوان تابعه شهرستان اصفهان به خاک سپردند.

روایتی خواندنی را در ادامه می خوانید؛

وقتی که برای اولین بار به جبهه رفت درست دوازده ساله بود . فتوکپی شناسنامه برادرش را با خودش برده بود و سالی که به شهادت رسید هجده سال داشت . بین این سالها در تمام عملیاتهای مهم شرکت کرده است . رضا قد بلندی داشت و همت بلندتری که او را از هم سن و سالهای خودش بزرگتر نشان می داد. جثه تنومندی داشت و به خاطر رشادت های بسیارش هدف خمپاره و گلوله دشمن قرار گرفته بود .

زخمی می شد و با آمبولانس به خانه می آمد اما هنوز کاملاً خوب نشده بود که راه جبهه را در پیش می گرفت . رضا را همه مرد بزرگی می دانستند که سخت ترین کارها را با فروتنی تمام انجام می دهد. رضا در چند عملیات بولدوزر چی بود . آرپیچی زن عملیات کربلای 4 و بلودوزرچی عملیات کربلای 5. غروب ها کارش را شروع می کرد و سر حال و پر انرژی تا اذان صبح کار می کرد. انگار معنای خستگی را نمی دانست . فردای آن روز همه که از خواب بلند می شدند، سنگرهای تازه ای آماده بود . هیچکس باور نمی کرد که همه این سنگرها را رضا آماده کرده است .

او نیروی ارشد سپاه مالک اشتر بود و همه به او افتخار می کردند. شب عملیات کربلای 5 رضا حال غریبی داشت . وصیت نامه اش را آماده کرده بود پشت بولدوزر نشسته بود و گریه می کرد. بند بند وصیت نامه اش را حفظ بود. بلند بلند می خواند و زیر گلوله بی امان دشمن کار می کرد :

"مسلمانان را یاری کنید ، یاری کنید تا اثری از ظلم نباشد . خدا را به هنگام نیاز صدا نزنید . همیشه یاد خدا باشید . بیچاره انسان که به هنگان فقر و رنج و وحشت رو به من کند . نه اینچنین نباشید ..."با صدای بلند می خواند و اشک از پهنای صورتش روی دسته فرمان بولدوزر می چکید .

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده