شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۸
بعد از پیروزی انقلاب، هر از گاهی زخم تازه میشد و چرک و خونابه پس میداد. با زخم مدارا می کرد و می گفت: الهی رضاً بِرضاک و تسلیماً لِامرک.

نوید شاهد همدان:

رحمان نادی: عبادالله خدارحمی یکی از اعضای گروه ابوذر در هنگام بازجویی عصبانی می شود و ضمن درگیری با یکی از شکنجه گرها، کتک مفصلی به او می زند. شکنجه گرها هم بعد از این که حسابی تلافی می کنند، به سراغ حاج آقا طالبیان می روند و می گویند: این چه شاگردی است که تو تربیت کردی؟!

او هم می پرسد که مگر چه شده؟ عبادالله یکی از بهترین شاگردان من است.

آنها هم می گویند که حالا یادت می دهیم تربیت یعنی چه! چشمانش را می بندند و دو نفر زیر بغلش را می گیرند و بعد از چندین پله کشان کشان پایین می آورند و به ستونی می بندند. آن قدر کتکش می زنند که خون از بدنش جاری و زخم عمیقی روی ساق پایش ایجاد می شود. آنگاه بیهوش می شود.

شدت درد و جراحت ها به حدی بوده که فکر می کند اعدام شده و روح اوست که دارد می بیند. بعد از مدتی با همان وضع به بند برگردانده می شود و دوستانش زخمهایش را پانسمان می کنند؛ اما زخم پایش خوب نمی شود.

بعد از پیروزی انقلاب، هر از گاهی زخم تازه میشد و چرک و خونابه پس میداد. با زخم مدارا می کرد و می گفت: الهی رضاً بِرضاک و تسلیماً لِامرک.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده