«او نگاهش به دنیا فرق می‌کرد. دنیا را همچون گلستانی می‌دید که تنها از دور زیبا است. کمک به فقرا برای او شیرین تر از هر شیرینی بود. خنده‌اش مستانه بود و حرف‌هایش همچون عسل شیرین. عادت به رنجاندن کسی نداشت. وقتی سخن می‌گفت و احساس می‌کرد کسی از او رنجیده ، دست به دعا می‌برد و از خداوند طلب بخشش می‌کرد...»در ادامه گذری بر زندگی سردار شهید"حسینقلی آذریان بروجنی" داشته‌ایم که در پایگاه خبری نوید شاهد چهارمحال و بختیاری می‌خوانید.

شهید

 به گزارش نويد شاهد چهارمحال و بختياري؛ شهید حسینقلی آذریان بروجنی ، دوم فروردین 1329، در شهرستان بروجن به دنیا آمد. پدرش عباسقلی در شرکت واحد کار می کرد و مادرش خانم سلطام نام داشت.
آرام ، متین و باوقار

در گذر کوچه‌های زمان به دنبال رد پایی از تمنای عشق می‌گشتم، در گذر نیستی لحظات، اسیر لحظه‌های تنهایی می‌شوم در کنارش که می‌نشینم آرام با من سخن می‌گوید، به زبان خودش همیشه زنده و جاوید است. عشقش معلمی و کلامش همیشه آموزنده بود. آنچه می‌گفت دل می‌برد به سرای محبتش. آرام ، متین و باوقار در طول مدتی که زندگی را تجربه می‌کرد. آموخته بود در ناملایمات روزگار ساکت و آرام باشد اما هیچ گاه اجازه نداد مسیر زندگی او را بی هدف به جایی ببرد. در کلامش و راهش همیشه نشانی از برنامه بود.

هدیه ای به نام فرزند

معاون اداره آموزش و پرورش شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری بود. زندگی را با اهدافش زیبا می‌دید. نگاهش به دنیا فرق می‌کرد. او دنیا را همچون گلستانی می‌دید که تنها از دور زیبا بود. کمک به فقرا برای او شیرین تر از هر شیرینی بود. خنده‌اش مستانه بود و حرف‌هایش همچون عسل شیرین. عادت به رنجاندن کسی نداشت وقتی سخن می‌گفت و احساس می‌کرد کسی از او رنجیده ، دست به دعا می‌زد و از خداوند طلب بخشش می‌کرد. خوبی‌هایی که دیگران در حقش می‌کردند همیشه در دلش می‌ماند اما هرگز از بدی کسی سخن نگفت. وقتی بیست و پنجمین بهار زندگی‌اش را می‌گذراند به امر خدا و رسولش زندگی مشترک را در سال 1354 با همسری فداکار آغاز کرد. مدتی کوتاه از این زندگی مشترک می‌گذشت که خداوند هدیه‌ای بزرگ به آن‌ها اهدا کرد به نام فرزند.

ثمره زندگی

او بار زندگی را به همراه تحصیل به دوش می‌کشید. دوری از محل تولدش برای او بسیار سخت بود؛ اما زندگی در کنار همسر و فرزندانش برایش شیرین بود. با وجود تمام سختی‌ها همه چیز را به جان می‌خرید تا آنکه خداوند دو گل دیگر به باغ زندگی آن‌ها افزود.

دوران جبهه

زندگی هر روز برایش شیرین تر می‌شد تا آنکه این شیرینی با سفر به خانه خدا تکمیل شد. دوران سفر پر بود از اتفاقات گوناگونی که او بعد از برگشتن از سفر تصمیم می‌گیرد که خانه را به مقصد مبارزه در شهرهای جنوب ترک کند. اما در این مدت هم فراموش نمی‌کند که معلم است ؛ با خود کتاب‌ها و لوازم تدریس را همراه می‌کند. ساک دستی کوچک او بار دیگر همراهش می‌شود. دوران جبهه را با شاگردانی جدید می‌گذراند. شب عملیات همه نگرانند، نه به خاطر ترس بعد از مرگ، بلکه نگران اینکه عملیات باید موفقیت آمیز باشد.

شهادت

با خود عهد بسته بود که شهادتش با سفر به خانه عشق مدت زیادی فاصله نداشته باشد و چه جانانه به عهد خوبش وفا کرد و چه مردانه ملقب به لقب سردار حاج "حسین قلی آذریان" شد.

او بیست و سوم اسفند 1363، در جزیره مجنون عراق به اسارت درآمد و سوم مرداد 1367، در همان کشور به شهادت رسید. پیکر وی را در روضة الشهدای زادگاهش به خاک سپردند. برادرش مصطفی نیز به شهادت رسیده است


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده