چهارشنبه, ۰۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۸
پدر شهید "کیخسرو انور" نقل می‌کند: «پسرم فرمانده بود و در کردستان پس از رشادت های فراوان به شهادت رسید و پیکرش بعد از نُه سال با بدنی متلاشی شده، به آغوش خانواده بازگشت.»
پیکر کیخسرو 9 سال سر از بدنش به آغوش خانواده بازگشت

به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید کيخسروانور، یادگار «حسین» و «فخرالزمان» بيست و پنجم مهر ماه 1340 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. وی تا پايان دوره راهنمايی درس خواند و سپس به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. این شهید گرانقدر در بيست و دوم فروردين ماه 1362 با سمت فرمانده گروهان در فكه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. مزار وی در بهشت زهرای زادگاهش قرار دارد.

لازم به ذکر است برادر دیگر کیخسرو که کیومرث نام دارد نیز به شهادت رسیده است.

خسرو نمی‌گذاشت برای رضا گریه کنم

مادر عکس های رضا و کیخسرو را آورد؛ عکس ها را روی زانویش چید و به تک تک آنها نگاه کرد. می‌خواست درباره اولین شهیدش حرف بزند و گفت: رضا وقتی می‌دید من نماز می‌خوانم، می‌گفت: شما کلمه‌ها را بلند بگویید من در کنار شما می‌ایستم تا هر چه می‌گویید، تکرار کنم. او به سن تکلیف نرسیده بود اما شب‌ها قبل از خواب می‌گفت: مامان من نماز صبح خواب نمانم. موقع اذان تا می‌خواستم بیدارش کنم، می‌دیدم که از خواب بیدار شده است.

وقتی که رضا شهید شد، مراسم ختم گرفتم خیلی بی‌تاب بودم و گریه می‌کردم. چون حتی پسرم جنازه‌ای نداشت تا او را بغلم بگیرم. یک سنگ قبر در بهشت زهرا (س) گذاشته بودند که گاهی می‌رفتم آنجا. کیخسرو مرا بلند می‌کرد و می‌گفت: بلند شو مادر، تو گریه می‌کنی دشمن‌ها به ما می‌خندند. روزهای سختی بود اما خدا به من صبر داد وگرنه طاقت نمی‌آوردم. راضی‌ام به رضای خدا. «مادر قاب عکسی می‌آورد. آن را با کیسه پوشانده است تا گرد و خاک نگیرد. عکس کیخسرو بود که پیکر بی‌سرش به تخته سنگی تکیه داده بود. عاشقانه به این عکس نگاه می‌کرد.

پیکر خسرو هم بعد از ۹ سال آمد

پدر گفت: «کیخسرو هم فرمانده بود. او ششم یا هفتمین داوطلب در سپاه بود و در جنگ‌های کردستان و مناطق اورامانات رشادت‌ها آفرید تا اینکه در سال ۶۲ در فکه شمالی، با اصابت ترکش، سرش از بدنش جدا شد و بعد از ۹ سال استخوان‌های بدن و لباس پوسیده و پلاکش را برایمان آوردند.»

مادر درحالی که عکس کیخسرو را برای تسلی قلبش روی سینه‌اش گذاشته است، می‌گوید: «در دوره انقلاب شب تا صبح هم خانه نمی‌آمد. بعد هم که به سپاه رفت، هفته ای یکی دوبار می دیدمش و زمانی که می‌گفتم آخر ما هم دلتنگ شما می‌شویم، می‌‌گفت: خب، باید بمانیم و کار انجام دهیم نمی‌شود که انقلاب را رها کنیم. بعد هم در لشکر محمدرسول الله (ص) فرماندهی یکی از گردان‌ها را بر عهده گرفت و با همان مسئولیت شهید شد.

سردار شهید کیخسرو انور

چند سال بعد از شهادت کیخسرو، در ساختمان بنیاد شهید جوان چهارشانه و قد بلندی با شنیدن اسم کیخسرو جلو آمد و شروع به گریه کرد. به او گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ او گفت: مادر، من معاون کیخسرو بودم؛ هر دو ما آرپی‌جی می‌زدیم. او همیشه به من می‌گفت: چرا شُل می‌زنی، زود بزن دشمن داره میاد. در همین حین ترکش آمد و سرش را از بدنش جدا کرد…».

این مادر علاوه بر غم نیامدن رضایش، درد انتظار کیخسرو را هم سال ها کشیده است. او ادامه می‌دهد: کیخسرو سال‌ها در فکه شمالی دفن بود و بعد از جنگ آن منطقه را شناسایی کردند و پسرم بعد از ۹ سال برگشت. اما نه آن پسری که آخرین بار دیدم این دفعه با چند تکه استخوان، لباس و کفش هایش آمده بود و حتی استخوان‌هایش را با پنبه کنار هم چیده بودند؛ اما سر نداشت. برادرش هم برای شناسایی به معراج شهدا رفته بود و با دیدن پیکر کیخسرو، چنان سرش را به دیوار زده بود که الآن هم برای درمان سردردش مورفین به او تزریق می‌کنند. بعد با این وضعیت دیگر ما را نگذاشتند تا برویم داخل و کیخسرو را ببینم.

وقتی دلتنگ بچه‌هایم می‌شوم، به بهشت زهرا(س) می‌روم. خیلی‌ها می‌گویند با این پا درد کجا می‌روی و من می‌گویم بهشت زهرا(س) نروم، به کجا بروم؟».

خسرو و رضا مادرشان را تنها نمی‌گذارند

پدر گاهی اوقات به دلیل آلودگی هوای تهران، دچار مشکلات تنفسی می‌شود و برای تغییر آب و هوا به کرمانشاه می‌رود. مادر شهیدان که مجبور است در آن خانه تنها روزگار را سپری کند، می‌گوید: من هیچ وقت تنها نیستم. همیشه خدا با من است. گاهی اوقات هم که بابای بچه‌ها به مسافرت می‌رود و من تنها در خانه می‌مانم، از خواب بیدار می‌شوم و می‌بینم که رضا در یک طرف و کیخسرو در طرف دیگر من خوابیده‌اند. یک بار همین طور شد که اصلاً ملتفت نبودم که آنها شهید شدند. به آنها گفتم: روله، براتون چایی بیاورم و دیدم هیچ جوابی نمی‌دهند. به خودم آمدم؛ بیدار بودم، می‌دانستم آنها زنده‌اند، با خیال راحت گرفتم خوابیدم.

شهدایی که به عیادت مادر آمدند

ام الشهدا، از بیمارهای ریه، قلب و دست و پا رنج می‌برد و پزشک‌ها گفته‌اند باید، جراحی کند. او می‌گوید: «هفته گذشته در بستر بیماری ناله می‌کردم. بین خواب و بیداری بودم که صدایی از پشت پنجره آمد، رضا و خسرو بودند و آنها چهار بار پرسیدند: مامان، مریضی؟! بعد رضا گفت: اذیت نکن بیا برویم، بگذار مامان استراحت بکند. بلند شدم، همین طور که فریاد می زدم حاجی بیا ببین کیه منو صدا می کنه؟! به کوچه دویدم و دیدم دو شعله نور به سمت آسمان رفت.»

آقا برای ما هستند، ماهم برای آقا


مادر، از حضور رهبر معظم انقلاب در منزلشان برایمان می‌گوید: «بعد از شهادت کیخسرو، آقای خامنه‌ای به منزل ما آمدند. بعد از دلداری و پرسش و پاسخ از بچه‌هایم و نحوه شهادتشان، میوه برایشان گذاشتم. آقایی هم که فیلمبردار بود، نارنگی را پوست گرفت و گذاشت مقابل آقا. آقا آن میوه را به همه دادند و ما هم به تبرک خوردیم. بلند شدم برای ایشان اسپند دود کنم که نمی‌گذاشتند اما مهمان عزیزی بود و با اصرار برایشان اسپند دود کردم.

آقای خامنه‌ای را از تلویزیون می‌بینیم اما خیلی دوست دارم، بروم ایشان را از نزدیک زیارت کنم. آخر، آقا برای ما هستند، ماهم برای آقا هستیم. ما کسی را نداریم که. اول خدا، بعد ائمه اطهار و بعد رهبر.

کاش ۱۰ پسر دیگر داشتم فدای اسلام می‌کردم

ای کاش، ۱۰ پسر دیگر داشتم آنها را هم در راه اسلام می‌گذاشتم تا مملکت‌مان آرام می گرفت. یعنی دشمن هم نمی‌تواند هیچ غلطی کند. این انقلاب به حکم خدا و پیغمبر بوده. دشمن هر کاری کند جایی پیش نمی‌برد و ما همیشه آنها را می‌کوبیم. از خدا می‌خواهم که فقط ایمان و آخرت داشته باشیم.

پدر این دو شهید دردهای مردم را درمان می‌کند

روزگار این پدر و مادر پیر، با درست کردن داروهای گیاهی می‌گذرد. پدر شهیدان با روغن و گیاه‌های مختلف، داروهایی برای درمان بیماری‌های مردم درست می‌کند. حقوق بنیاد شهید را هم به حاج خانم می‌دهد تا خرج خانه کند.

بمیرم برای رضا

آفتاب غروب کرد و مهمان خانه شهیدان بودیم. پدر شهیدان هم گرسنه بود و هم خسته. به همسرش گفت: حاج خانم، آش رشته را که بار گذاشته بودی، بیاور تا بخوریم. ما هم از خدا خواسته سر سفره نشستیم. مادر شهیدان برایمان آش را داخل ظرف‌ها می‌ریخت. یاد بچه‌هایش هم بود و گفت: «کیخسرو مثل خودمان بود، هر غذایی را می‌خورد. اما مادر برایش بمیره؛ رضا، همیشه دوست داشت گوشت چرخ کرده و با گوجه فرنگی سرخ شده بخوره…»

منبع: سایت ساجدین ری
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده