نويد شاهد مازندران، موسى محسنى فرزند ابراهيم در سال 1333 در خانواده اى مذهبى در قائمشهر بدنيا آمد و بعد از اخذ ديپلم تصميم گرفت براى ادامه تحصيل به خارج برود و در رشته پزشكى تحصيل كند،اما همزمان با شروع نهضت اسلامى ايران منصرف شد. سرانجام موسى محسنى بعد از سالها حضور در جبهه در ادامه عمليات كربلاى 5 در منطقه شلمچه در تاريخ 21 اسفند 1365 بر اثر اصابت تير مستقيم تانك به شهادت رسيد.
شهيد موسى محسنى؛ جانشين فرمانده گردان امام محمد باقر(ع) در عمليات كربلاى 5
نويد شاهد مازندران، موسى محسنى در سال 1333 از مادرى به نام سيده سادات هاشمى در خانواده اى مذهبى در قائمشهر بدنيا آمد . پدرش - ابراهيم - باسواد بود و تا ششم قديم تحصيل كرده بود . او در پرورش اين فرزند سعى وافرى داشت و قبل از شروع مدرسه با او كار مى كرد و او را به كلاس قرآن مى برد. موسى دوره ابتدايى را با موفقيت سپرى كرد و براى ادامه تحصيل به مدرسه راهنمايى شهناز سابق رفت و اين دوران را نيز با موفقيت گذراند . در تمام اين سالها همواره شاگرد اول كلاس بود . موسى دركنار تحصيل براى كمك به خانواده به كشاورزى و دامدارى مى كرد.  دوره دبيرستان را نيز با موفقيت به پايان برد . در اين سالها در جلسات قرآن و ساير فعاليتهاى مذهبى اجتماعى شركت مى كرد.  به رشته پزشكى علاقه داشت و بعد از اخذ ديپلم تصميم گرفت براى ادامه تحصيل به خارج برود و در رشته پزشكى تحصيل كند . اما همزمان با شروع نهضت اسلامى ايران منصرف شد و در جريان و روند انقلاب قرار گرفت . با فرار رسيدن دوره نظام وظيفه به خدمت سربازى رفت و اين دوره را در نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى ابتدا در تهران و سپس در بابل به پايان رساند . در گرماگرم انقلاب در بحث و تبادل نظرها به طور فعال شركت داشت و مردم را ارشاد و به انقلاب اسلامى علاقهمند كرد.
پس از مدتى به عضويت رسمى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قائمشهر در آمد و فعاليتهاى انقلابى خود را بيشتر كرد . در همين زمان به فكر ادامه تحصيل افتاد و براى تحصيل در حوزه علميه ثبت نام كرد. مدتى به تحصيل در حوزه علميه پرداخت . با شروع جنگ تحميلى براى نخستين بار در بيست و شش سالگى به جبهه اعزام شد . اما قبل از اعزام به پيشنهاد والدينش با خانم محرم بانو ابراهيمى از خانواده اى مذهبى و شهيد داده ازدواج كرد . او را خواهر موسى در راهپيمايى ديده و به برادرش معرفى كرد . مراسم ازدواج آنها بسيار ساده برگزار شد و مهريه سى هزار تومان به همراه يك جلد كلام اللَّه مجيد تعيين شد . موسى مدتى در دادگاه انقلاب اسلامى مشغول بود و مدتى نيز به سمت فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كياكلا را به عهده داشت .او در اين مدت در بسط فرهنگ دينى از طريق برگزارى فعالانه كلاسهاى عقيدتى سياسى سيار فعال بود . ضمن سركشى به روستاها و جلسات اساتيد و سخنرانان در تقويت كلاسها كوشش فراوان مى كرد.  توجه عميقى به قشر محروم داشت و به همين خاطر به شدت مورد علاقه مردم محروم منطقه جويبار كياكلا بود . تلاش براى يافتن كار، ايجاد زمينه براى ازدواج، انجام امور و مشكلات اداراى و قضايى محرومان از جمله فعاليتهاى محسن بود . توجه به مسايل اخلاقى، دورى از اشتهار و تفاخر و ساده زيستى و تواضع از خصوصيات بارز وى بود. همسرش درباره روحيات وى مى گويد:
در غروب يكى از روزهاى ماه مبارك رمضان 1361 موسى  زودتر از هر روز به منزل آمد و گفت : هر چه براى افطار آماده كرده اى در سبدى بگذار تا به جايى ببرم . من نيز مقدارى از غذايى را كه آماده كرده بو دم در سبدى گذاشته و با هم حركت كرديم و به خانه محقرى كه فقر و تنگدستى از آن مى باريد، رفتيم و در كنار فرزندان يتيم و گرسنه خانواده نشستيم . چشمهاى كودكان گرسنه به سبد غذاى ما بود و چشمهاى موسى غرق در اشك بود . موسى هيچگاه از ياد فقيران غافل نبود و يكى از سفارشهاى موكد او توجه به نيازمندان بود.
آموزش نظامى نيروها، مربى گرى عقيدتى - سياسى، آماده كردن نيروها براى اعزام به جبهه و گاه فرماندهى آنها در جبهه از جمله فعاليتهاى پشت جبهه و جبهه موسى بود . او انگيزه خود را از حضور در جبهه اسلام و فرمان امام خمينى و عشق به شهادت مى دانست. با اينكه در نوجوانى، فردى آرام و ساكت و تا حدودى منزوى بود، اما در طول سالهاى جنگ تحميلى به فردى بسيار فعال و پر جنب و جوش تبديل شده بود . در سالهاى دفاع مقدس، موسى كه از بنيانگذاران و تشكيل دهندگان هسته اوليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قائمشهر بود با وجود اينكه در پشت جبهه به او نياز داشتند اما داوطلبانه به جبهه مى رفت و در عملياتهاى مختلف زير شركت مى كرد:
1- عمليات فتح المبين كه در اين عمليات سمت فرماندهى گروهى را بر عهده داشت؛
2- عمليات والفجر 6 كه جانشين گردان ضد زره حضرت على اصغر)ع(  از لشكر 25 كربلا بود؛
3- در گردان حمزه سيد الشهدا در منطقه چنگلدار معاون و جانشين گردان بود؛
4- در عمليات والفجر 8 در فاو جانشين گردان امام محمد باقر (ع) بود كه در اين عمليات به شدت زخمى شد؛
5- در عمليات كربلاى 5 مسئوليت جانشينى گردان امام محمد باقر(ع) را به عهد داشت.
موسى در طول سالهاى حضور در جبهه چندين بار مجروح شد . اولين بار بر اثر اصابت تير به شكم مجروح شد اما پس از بهبودى نسبى بار ديگر با شور و اشتياق بيشترى در صحنه هاى نبرد حضور يافت.  شهيد صمصام طور - فرمانده امام محمد باقر (ع) ، يكى از همرزمان و دوستان نزديك موسى - در بيان خاطره اى مى گويد:
از ويژگيهاى بارز موسى چه در جبهه يا در عقبه يا در خط پدافندى مطالعه و خودسازى بود . بسيار فداكارى و از خود گذشتگى داشت . در سال 1365 قبل از شروع عمليات كربلاى 5، هواپيماهاى دشمن هفت تپه را كه محل تجمع نيروهاى لشكر 25 كربلا بود، بمباران مى كردند؛ قرار شد براى حفظ جان نيروها، جان پناه هايى در محوطه و اطراف گردان از جمله گردان امام محمد باقر)ع( ساخته شود . براى پوشش سقف سنگر اجتماعى) پناهگاه) احتياج به چوب داشتيم و قرار شد برادر محسنى به مازندران برود و چوب تهيه كند و بياورد . بعد از دو روز با خبر شديم كه اتوبوس شوهر خواهرش كه از قم به سمت شمال در حال حركت بود، واژگون شده و در اين حادثه خواهر و خواهرزاده هاى موسى كشته شده اند.  با اين مصيبت فكر مى كرديم مدتى در شهرستان مى مانند تا رفع گرفتارى شود . چند روز بعد برادر محسنى با يك كاميون چوب و با يك وانت از كالاهاى مورد نياز به منطقه عملياتى بازگشت . ما غم زده و ناراحت بوديم و سعى داشتيم به او تسلى بدهيم ولى او مثل كوه مقاوم و استوار بود و تبسمى برلب داشت انگار نه انگار به او مصيبتى وارد شده است . مى گفت:« اينها همه امتحان الهى است براى من، شما دعا كنيد خدا به من كمك كند تا از اين امتحان موفق بيرون آيم.»
اصغر صادق نژاد - يكى ديگر از همرزمان از حضور موسى در يكى از عملياتها چنين مى گويد: از گروهان ما كمتر از يك دسته سالم مانده و بقيه مجروح و شهيد شده بودند . نيروهاى د شمن با حمايت تانكها به خاكريز ما نزديك م ى شدند. با تمام توان به سوى ما آتش مى ريخت و بچه ها شهادتين مى خواندند و با يكديگر وداع مى كردند. موسى از عقبه به سوى ما آمد و به من گفت : حاجى چه خبر؟ من كه قلبم مالامال از داغ شهادت بچه ها بود، گفتم موسى جان جوجه ها همه پر كشيدند و همين چند نفر بيشتر نيستيم . هنوز صحبتم به پايان نرسيده بود كه موسى محسنى با صداى رسا فرياد زد «اللَّه اكبر» و به طرف خاكريز حركت كرد و بچه هاى باقيمانده نيز بى باكانه به طرف خاكريز حركت كردند و فرياد اللَّه اكبر سر دادند . با درايت نظامى و روح معنوى محسنى با نيرويى كمتر از يك دسته تا رسيدن نيروهاى كمكى بيش از دو ساعت در مقابل يك گردان ويژه دشمن كه توسط تانكها حمايت مى شد مقاومت كرده و مانع از شكسته شدن خط شديم.
سرانجام موسى محسنى بعد از سالها حضور در جبهه در ادامه عمليات كربلاى 5 در منطقه شلمچه در تاريخ 21 اسفند 1365 به همراه شهيد بلباسى در اثر اصابت تير مستقيم تانك به شهادت رسيد .
در اين حادثه بدن او به كلى متلاشى گرديد و بر اساس پرونده پرسنلى مفقودالجسد شد. آثار بر جاى مانده از جمله لباس خونين و پلاك او را طى مراسمى  در شهرستان قائمشهر در گلزار سيد ملال به خاك سپرند . از اين شهيد دو فرزند به نامهاى مصطفى (متولد 1360) و سلمان (متولد 1362) به يادگارمانده است.


منبع:فرهنگنامه جاودانه هاى تاريخ/
نويد شاهد مازندران/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده