«شبیه طلوع»؛ بیان خاطراتی از دوران دفاع مقدس در مناطق عملیاتی غرب کشور

جنگ تحمیلی عراق به پایان سومین سال خود نزدیک میشود. بازار اعزام نیروهای تازه نفس بسیجی هم مثل بازار میوه و ترهبار گرم است. تعدادی از دانشآموزان در کنار دلمشغولیهای تعطیلات، مترصد فرصتی هستند تا به رزمندگان ملحق شوند. من هم یکی از آنها هستم. عکس و تصویر شناسنامهام را برمیدارم و به پایگاه بسیج محل میروم.
مراحل ثبت نام، بدون تشریفات و به سرعت انجام میگیرد. مسئول ثبت نام کمی بزرگتر از من است. عکس و تصویر شناسنامه را که میگیرد چند برگه روی میز میگذارد و میگوید: «این برگهها رو پر کن. پای اونها رو هم امضا کن.
برگهها را تکمیل میکنم و پس از امضا آنها را به مسئول ثبت نام میدهم. نگاهی به ورقهها میکند و میگوید: «دهم تیر، اعزامه. ساعت دو بعد از ظهر روبروی سپاه باشین. یادتون نره؛ حتماً وسایل شخصی رو با خودتون بیارین.»