اولین آزاده و جانباز شهرستان رباط‌کریم مطرح کرد:
پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۵۸
نوید شاهد - دکتر علی اصغری آزاده و جانباز شهرستان رباط‌کریم در گفتگو با خبرنگار نوید شهرستان‌های استان تهران بیان کرد: «در هر آسایشگاه علیرغم محروم بودن از رادیو و تلویزیون، تمام طول سحر در هر آسایشگاه افراد با قرائت دعای سحر و مناجات خوانی سحرگاهی فضای معنوی آسایشگاه را تقویت می‌کردند. البته اکثر افراد نیز مشغول دعا و نماز و شب زنده‌داری تا قبل از نماز صبح بودند.»

آزادگان ارزشمندترین سرمایه برای ادامه آرمان‌‌ها و اهداف امام راحل و شهیدان والامقام هستند که در طول دوران دفاع مقدس با افتخار و سرافرازی از میهن اسلامی ایران دفاع کردند. از این‌رو پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران به مناسبت ماه مبارک رمضان مصاحبه‌ای با اولین آزاده و جانباز دفاع مقدس شهرستان رباط کریم «علی اصغری» که حدود 10 سال در اسارت رژیم بعث عراق بوده است، انجام داده‌ایم، که این گفتگو تقدیم علاقمندان می‌شود.

آزاده

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: برخورد نیروهای بعثی با اسرا برای انجام مراسمات مذهبی چگونه بود؟

اصغری: انجام مراسم مذهبی گروهی از قبیل دعا، نماز جماعت، جلسات قرآن کریم، مراسم عزاداری، ختم قرآن کریم و جلسات آموزشی بیش از 4 یا 5 نفر ممنوع بود و نقض کنندگان آن محکوم به سلول انفرادی با اعمال شاقه و ضرب و شتم می شدند.

به عنوان مثال: در اردوگاه رمادیه نماز جماعت را به این بهانه که یک مسئله سیاسی است، ممنوع کردند اما ما که نسبت به حکم واجب یا مستحب بودن آن(نماز جماعت) آگاه نبودیم و به گمان این که نماز جماعت جز واجب است و در هر شرایطی باید نماز را به جماعت برگزار کرد، نماز را به جماعت بر پا می‌کردیم و با مخالفت درخواست دشمن که از ما خواسته بود دست از نماز جماعت برداریم، مواجه شدیم.

با عراقی‌ها شدیداٌ به مقابله برخواستیم و گوش به فرمان آنها نمی‌دادیم و نمازها را به جماعت می‌خواندیم. آن ها هم در مقابل هر شب عده‌ای را که توسط نیروی های نفوذی و جاسوس های خود شناسایی می‌کردند، از قبیل: امام جماعت و یا مسئول هر آسایشگاه که در اقامه نماز جماعت و دعا و غیره نقش داشتند، بیرون می‌بردند و بدترین شکنجه و تنبیه‌ها اعمال می‌کردند .

بعضی اوقات برای این که هشدار و درس عبرتی برای دیگران هم باشد، آنها را در بیرون آسایشگاه، کنار پنجره‌ها مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند تا با شنیدن صدای ناله و فریادشان، افراد داخل آسایشگاه‌ها هم مورد شکنجه و اذیت روحی قرار بگیرند و به گمان عراقی‌ها "متنبه" بشوند که منبعد مبادرت به اقامه نماز جماعت و دعا نکنند. البته اینگونه آزار و اذیت و ضرب و شتم‌ها از طرف عراقی‌ها حداقل تا دو سالی که من در اردوگاه رمادیه بودم و بعد از آن نیز که به موصل تبعید شدم، ادامه داشت.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شروع ماه مبارک رمضان در اسارت را توضیح بفرمایید.

اصغری: اولین ماه مبارک رمضان در اسارت، با گرم‌ترین و طولانی‌ترین ماه سال یعنی مرداد سال 1360 مصادف بود. در ابتدا عراقی‌ها هیچ برنامه‌ای برای افطاری و سحری اسرا نداشتند. در سال اول، دو وعده صبحانه و ناهار را طبق معمول، ساعت 8 صبح و 12 ظهر به ما می‌دادند. صبحانه عبارت بود از: یک لیوان آش یا به قول عراقی ها شوربایی که با دال‌عدس درست می‌کردند، برای هر نفر به اندازه یک لیوان همراه با یک عدد نان به نام سمون به اندازه یک نان ساندویچی کوچک همراه با یک لیوان چای شیرین.

با توجه به ممنوعیت رادیو و تلویزیون از هیچگونه وسایل رسانه‌ای برای آگاه شدن از زمان سحر و یا طلوع سپیده صبح و امساک برخوردار نبودیم جز آنکه تعدادی از اسرا با سَرَک کشدین از پنجره در آسمان به سمت مشرق، به صورت تقریبی و حدس و گمان زمان امساک و اذان صبح را اعلان می‌کردند.

تعداد قرآن‌هایی که در سال نخست، عراقی‌ها در اختیار ما قرار داده بودند بسیار کم و محدود بود، شاید در هر آسایشگاهِ 50- 60 نفری، تنها 4 یا 5 قرآن کامل به همراه چند جلد جزء 30 از قرآن کریم، در اختیار ما قرار داده بودند. با توجه به تنگناهای شدید جسمی و روحی اسارت، طبیعتاً انسان بیشتر احساس نیاز به نماز و قرآن و دعا و تمسک جستن به خدا و توبه و انابه و زاری به درگاه الهی را درک می‌کند.

از این رو در تمام طول سال مخصوصاً ایام و لیالی ماه مبارک رمضان با مشکل کمبود قرآن و صف طولانی مشتاقانی رو به رو بودیم که برای استفاده کردن از قرآن و تلاوت نمودن و بهره بردن از فیض تلاوت آن در نوبت قرار می‌گرفتند، به گونه‌ای که در شبانه روز بسیار اتفاق می‌افتاد که برای استفاده کردن از قرآن، بین دوستان مشاجره‌های خفیفی هم رخ می‌داد.

در هر آسایشگاه علیرغم محروم بودن از رادیو و تلوزیون، تمام طول سحر در هر آسایشگاه افراد با قرائت دعای سحر و مناجات خوانی سحرگاهی فضای معنوی آسایشگاه را تقویت می‌کردند. البته اکثر افراد نیز مشغول دعا و نماز و شب زنده‌داری تا قبل از نماز صبح بودند. مختصر سحری‌ای که از ناهار روز قبل در سطل‎‌های پلاستیکی ذخیره کرده‌اند را تناول کنند و سد رمقی نمایند.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: نحوه پذیرایی بعثی‌ها در ماه مبارک رمضان با اسرا چگونه بود؟

اصغری: ناهار عبارت بود از: 8 الی 10 قاشق غذا خوری برنج، معمولاً همراه با نصف لیوان خورشتی که از گوشت منجمد با بادمجان آب پز، یا سیب‌زمینی، برگ چغندر و ... درست می‌شد همراه با یک عدد نان سمون. برای شام غذایی جز یک لیوان چای شیرین همراه با یک عدد نان توزیع نمی‌کردند.

شوربای صبحانه و چای، هر کدام را جدا، جدا داخل یک سطل پلاستیکی می‌ریختیم و در گرمای 40 الی 50 درجه مرداد ماه برای افطار و صبحانه نگه می‌داشتیم؛ شوربا و چای صبحانه را در افطار می‌خوردیم و غذای ناهار را نیز در سحر مصرف می کردیم. بدون هیچگونه امکانات نگهداری بهداشتی غذا از قبیل: یخچال و یا وسایلی بر گرم کردن دوباره آن نبود. البته در این بین بسیار اتفاق می‌افتاد که دوستان به خاطر نحوه نگهداری و سرو غیر بهداشتی غذا مبتلا به بیماری‌های حاد گوارشی از قبیل اسهال و سوء تغذیه و غیره می‌شدند.

علاوه بر اجرای این ممنوعیت‌ها، از طرفی در هر آسایسگاه و نیز در محوطه اردوگاه بلندگوهایی نصب کرده بودند که کنترل آن ها در اختیار خودشون بود و گاه و بیگاه هر صوت و ترانه ای که خودشون می خواستند، بیشتر به قصد برهم زدن اجرای مراسم و برنامه های ما و اذیت کردن روحی اسرا، آن ها را روشن می کردند و این مسئله در ایام ماه مبارک رمضان که افراد در آسایشگاه ها مشغول اجرای مراسم مختلف مذهبی بودند، بیشتر نمود پیدا می کرد.

به عنوان نمونه: بعثی‌های عراقی مقرر کرده بودند که اسرا شب ها باید رأس ساعت ۱۱ شب الزاما بخوابند و اگر کسی رعایت نمی کرد، او را تنبیه می کردند، از طرفی در عین حال که ١١ شب، ساعت خاموشی بود و باید همه افراد در بستر خود حالت خواب به خود می گرفتند، در همان حال بلند گوها را با صدای بلند روشن می کردند و ترانه های مفتضح خواننده های معلوم الحال فارسی را پخش می کردند و با این روش در حقیقت اسرا را اذیت و شکنجه روحی می کردند، زیرا هم مانع استراحت آن ها می شدند و هم آن ها را به اجبار وادار می کردند ترانه های مفتضحی را که حرام می دانند، گوش کنند.

از جمله اذیت ها و شکنجه های روحی آن ها این بود که نیمه های شب در حالی که همه در خواب بودند یا مشغول انجام اعمال عبادی و برنامه های دعا و مناجات سحرگاهی بودند ، به نا گاه درب های فلزی آسایشگاه ها را می کوبیدند و به صدا در می آوردند و با تندی و نعره های بلند و اهانت آمیز،بچه ها را سراسیمه از خواب بیدار می کردند و بدون این که حتی اجازه دهند لباس های فرم خود را بپوشند ،با ضرب و شتم و داد و فریاد از آسایشگاه بیرون می کردند برای این که آسایشگاه را تفتیش کنند به قصد این که اگر اشیای ممنوعه ای از قبیل رادیو ،باطری، سیم برق،کاغذ،قلم، مطالب و مقالات و یا عکس امام خمینی و... در آسایشگاه وجود دارد آن ها و صاحبان و مرتکبین آن ها را جلب کنند و به سزای اعمال خلاف خود برسانند.

از این رو در هر تفتیش ضمن این که خواب و استراحت بچه ها را سلب می کردند و برنامه ها و مراسم را مختل می کردند و در هر تفتیش شبانه دو یا سه ساعت بچه ها را در بیرون آسایشگاه نگه می داشتند، و وقتی تفتیش تمام می‌شد و وارد آسایشگاه می شدیم، با تلّی از وسایل در هم و بر هم و روی هم انباشته شده، مواجه می شدیم که ساعت‌ها طول می‌کشید تا هرکس وسایل شخصی خود را پیدا کند و آسایشگاه دوباره به حالت نظم و نسق خود برگردد.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: مراسم شب‌های قدر در اسارت چگونه برگزار می‌شد؟

اصغری: در شب‌های قدر تمام مراسمات از قبیل: دعای جوشن کبیر و مداحی و قرآن کریم به سر گرفتن را به صورت جمعی در هر آسایشگاه انجام می‌دادیم. البته این در حالی بود که انجام مراسم جمعی از نظر عراقی‌ها ممنوع بود و در صورتی که مشاهده می‌کردند، تمام آسایشگاه و بعضاً افرادی را که نقش اصلی را ایفا می کردند، شدیداً تنبیه و شکنجه می‌کردند و یا محرومیت‌هایی را بر کل آسایشگاه اعمال می‌کردند.

از این رو در هر آسایشگاه یک نفر نگهبان منصوب می‌کردیم که از پشت پنجره سربازهای عراقی را رصد کنند تا در حین اجرای برنامه‌ها و مراسم، مخصوصاً مراسم شب های قدر، به محض این که به آسایشگاه نزدیک می‌شوند، اسرا را باخبر کنند. با نزدیک شدن سرباز عراقی و اعلان نگهبان، تمام اسرا حالت عادی به خود می‌گرفتند، برای اینکه سرباز عراقی متوجه اجرای مراسم داخل آسایشگاه نشود.

به همین جهت گاهی اتفاق می‌افتاد که در یک شب 20 الی 30 بار در طول اجرای مراسم شب قدر به محض سر رسیدن سربازعراقی، تمام اسرار که در حال استفاده کردن از برنامه‌های شب قدر بودند، باید به صورت طبیعی هر یک سر جای خود دراز می کشیدند و حالت خواب و خاموشی به خود می گرفتند و به محض این که سرباز عراقی از مقابل آسایشگاه دور می‌شد، دوباره با اعلان نگهبان ایرانی، هرکس از جای خود بلند می‌شد و مسئول اجرای برنامه نیز برنامه خود را دنبال می‌کرد تا این که بالأخره با اعمال شاقه و دشواری هایی از این قبیل موفق می شدیم مراسم را با اشک و ناله و سوز و گداز به پایان برسانیم.

نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: خاطره‌ای از روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان در اسارت دارید، بفرمایید.

اصغری: یادم نمیره در یکی از شب های قدر که بنا بود طبق معمول مراسم دسته جمعی شب قدر رو اجرا کنیم، یکی از دوستان که آن شب نوبت نگهبانی‌اش بود، در جایگاه خود کنار پنجره مورد نظر برای رصد کردن سربازهای عراقی مستقر شد. وظیفه نگهبان این بود که قبل از این که سر باز عراقی به پنجره‌های آسایشگاه نزدیک بشه، با ذکر رمز "قرمزه"، ورود سرباز عراقی را به ما اعلام کنه تا  اجرای مراسم رو قطع کنیم و بلافاصله همه به حالت خواب دراز بکشیم و هر وقت سرباز دور شد، با ذکر رمز"سبزه"، دوباره بلند بشیم و مراسم را ادامه بدیم.

ظاهراً آن شب نگهبان‌های عراقی در سمت آسایشگاه ما دو نفر بودند که به صورت ضربدری در مخالف جهت یکدیگر از پشت پنجره‌های آسایشگاه‌ها قدم می‌زدند و به گمان خودشون داخل آسایشگاه‌ها را زیر نظر داشتند، غافل از آن که ما نیز از داخل، آن ها را زیر نظر داشتیم!

با وجود دو سرباز عراقی و رفت و آمد پی در پی آن ها در پشت پنجره‌ها، اگه در شب‌های قبل در طول اجرای مراسم نهایتاً ده بار دراز و نشست انجام می‌دادیم‌، آن شب بیست الی سی بار دراز نشست انجام دادیم.

حاصل آن این شد که اولا: برنامه لو نرفت و عراقی‌ها متوجه اجرای مراسم شب احیای ما نشدند.

دومم: با اعلان وضعیت" قرمزه" توسط نگهبان خودمون، در هر دراز  کشیدن، حالت مزاح و خنده به بچه ها دست می داد و با اعلان وضعیت سبز و دور شدن سرباز عراقی و این که دوباره بلافاصله بلند بشیم و مراسم دعا و نیایش را ادامه بدیم، دوباره حالت گریه و زاری و انابه به خود می‌گرفتیم، یعنی در هر آمد و رفت سرباز عراقی دوحالت خنده و گریه را هرکدام را از اعماق جان تجربه می‌کردیم.

سومم: آن شب به سختی توانستیم تا قبل از اذان صبح، مراسم را هرچند با وضعیت موجود به صورت مختصر با موفقیت به اتمام برسانیم و در وقت کوتاه باقیمانده تا اذان صبح بالأخره موفق شدیم سحری را تناول کنیم.

گفتگو از سعیده نجاتی

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده