شهید خدابخش بلالی دهکردی؛
شهید «خدابخش بلالی دهکردی» از شهدای عملیات «بیت المقدس ۵» در دوران دفاع مقدس است. او در بخشی از وصیت نامه اش می‌نگارد: «صبح نوزدهم فروردین ۱۳۶۷ است. ما وسایل [مان] را آماده می‌کنیم. هر لحظه به سوی عملیات نزدیک می‌شویم و به سوی شهادت پیش می‌رویم، شهادتی که مدت‌ها در انتظارش بودیم.»

وصیت

به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری؛ شهید خدابخش بلالی دهکردی، بیست و سوم فروردین ۱۳۴۴، در شهرستان شهرکرد به دنیا آمد. پدرش ابوالفتح کارگر بود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین ۱۳۶۷، با سمت آر پی جی زن در پنجوین عراق توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید. پیکر وی مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۲، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت نامه سرباز رشید اسلام خدابخش بلالی دهکردی

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

به نام خداوند مهربان خدایی که جاندارن و روئیدنی‌ها را آفریده و کُرات آسمانی و جهان را با عظمی خاص به چرخش در می‌آرود. بدون هیچ اشتباهی ما آدمیان به فرمان الهی یک روز به دنیا می‌آییم و یک روز از دنیا می‌رویم و اعمال ما است که پایدار می‌ماند. چه بهتر که انسان مرگ با شرافت را انتخاب کند و با اعمال خوب و شایسته از بین برود.

همه ما به طریقی با عمری کم این دنیای تنگ و تاریک و کوچک را ترک می‌کنیم. این مرگ ممکن است در رختخواب باشد یا میدان جنگ یا ... پس چه بهتر که ما انسان‌ها طوری مرگ را انتخاب کنیم که برای دفاع از اسلام و قرآن و میهن باشد و مرگ این چنینی بعد از سال‌ها نصیب بنده حقیر الهی شود.

به قول آیه شرفه قرآن کریم که می‌فرماید:

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

هرگز مپندارید کسانى که در راه خدا کشته مى شوند مرده اند، بلکه آن‌ها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند.

مادر عزیزم امیدوارم با زحماتی که در طول عمرم برایم کشیدی و شب‌ها بی‌خوابی کشیدی و نگذاشتی لحظه‌ای احساس سختی کنم و با من هیچ گاه تندخویی نکردی. امیدوارم که شیرت را حلالم کنی. بی نهایت به وجود چنین مادری افتخار می‌کنم؛ نمی‌دانم با چه زبانی از شما تشکر کنم. برای مرگ بنده هیچ ناراحت نباشید.

پدر عزیزم تو که این همه عمر با دست‌های ضعیف پینه بسته ات به شغل کارگری عشق می‌ورزیدی و حقوقی پیدا می‌کردی برای گذراندن زندگی ساده من. من به وجود چنین پدر بزرگواری افتخار می‌کنم. پدر جان از شما تقاضا دارم برای بنده هیچ [وقت]ناراحت نباشید.

برادران عزیزم از شما نیز بی نهایت متشکرم و اگر از من بدی دیدید به بزگواری خودتان حلال کنید.

پدرو مادر عزیزم از شما می‌خواهم که از جانب بنده از تمامی اقوام و افرادی که در طی زندگیم با آن‌ها در تماس بودم حلالیت بطلبید.

صبح نوزدهم فروردین ۱۳۶۷ است و ما وسایل [مان]را آماده می‌کنیم و هر لحظه به سوی عملیات نزدیک می‌شویم و به سوی شهادت پیش می‌رویم، شهادتی که مدت‌ها در انتظارش بودیم.

من از همه شما عزیزانی که این وصیت نامه را می‌خوانید خواهش می‌کنم که برای مرگ بنده هیچ ناراحت نباشید، چون همه ما به طریقی رفتنی هستیم و چه بهتر که در راه صادقانه انسان از بین برود. از همه شما عزیزان حلالیت می‌طلبم و اگر از من بدی دیدید به بزرگواری خودتان ببخشید.

دیگر عرضی ندارم همگی شما عزیزان را به خدای بزرگ [می سپارم]خداوندی که روز و شب را برقرار می‌کند و هیچ قدرتی قادر به این کار نیست.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده