از آتش هلیکوپتر تا اتاق جراحی؛ روایت پرچالشی از دیدهبان خمپاره ۸۱ در والفجر مقدماتی
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «کامران بهروزی»، اهل کرمانشاه و جانباز ۳۰ درصد هستم. بعد از گرفتن دیپلم، به خدمت سربازی اعزام شدم. دوران آموزشی را در پادگان عجب شیر گذراندم و پس از آن، برای آموزشهای تخصصی تکاوری به تهران منتقل شدم. پس از پایان آموزش، ما را به منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی در جنوب کشور اعزام کردند. این اعزام در بهمنماه انجام شد و تا اوایل فروردینماه در منطقه بودیم. در جریان همین حضور، عملیات «والفجر یک» آغاز شد. وظیفهام دیدهبانی برای خمپارهانداز ۸۱ میلیمتری بود. در آن روزها، یگان ما خطوط مقدم دشمن را شکست و به جلو پیشروی کرد. کانالهای یک و دو را رد کردیم و من به همراه یکی دیگر از دیدهبانها، مسیر نفوذی مناسبی پیدا کردیم و در نقطهای با دید و تسلط بالا مستقر شدیم. بیسیمچی هم پیدا کردیم و شروع کردیم به دادن گرا. خوشبختانه، اولین گراها دقیق به هدف خوردند. اما دشمن هم بیکار ننشسته بود. به نظر میرسید که عراقیها متوجه حضور دیدهبانها در منطقه شده بودند. برخلاف همیشه، یک هلیکوپتر دشمن با مسیر و زاویهای غیرمعمول به سمت منطقه آمد. همین که شک کردیم، ناگهان از کنار آن شعلهی آتشی بلند شد. من و دوستم سریع به حالت درازکش روی زمین افتادیم، اما آن انفجار مهیب، کنترل اوضاع را از ما گرفت. خواستم بلند شوم، اما ناگهان متوجه شدم دستم از کتف آویزان شده، از آن لحظه دیگر چیزی یادم نیست . وقتی به هوش آمدم، خودم را روی برانکارد و درون آمبولانس دیدم. مرا به بیمارستان صحرایی منتقل کردند، ولی شدت جراحتهایم بهقدری بود که با هواپیمای C-130 به شیراز فرستاده شدم. در بیمارستان دکتر بهشتی، هفت عمل جراحی سنگین روی بدنم انجام شد تا بتوانم دوباره زنده بمانم.
در ادامه گفتگوی تصویری را می بینید:
انتهای پیام/