شهید سهراب نوروزی
خاطرات امام جمعه وقت فارسان حضرت حجت الاسلام والمسلمين توسلي ازسردار شهيد نوروزي
روزي دربين تعدادي ازبرادران بسيجي نشسته بوديم .شهيد « نوروزي » هم بود . از جبهه وروحيه رزمندگان سؤال شد .سهراب باحوصله تمام شروع كرد به توضيح وگفتن خاطره ازمسائلي كه ديده بود. برادران با اشتياق تمام جذب حرفهاي او شدند . او ازجواب حماسه ها وفداكاريها ي خط شكنان جبهه تعريف ميكرد .از معنويت والايي كه بين آنها حاكم بود وبه چشم خود ديده بود . سعي مي كرد جهت بالابردن روحيه بسيجيان ، قهرمانيها وازخودگذشتگي رزمندگان ديگر راآن طور كه ديده بود ، بيان كند .اما وقتي نوبت به خودشان رسيد كه چه كرده اند ، يكدفعه ديدم با متانت خاصي سكوت كردند وخواستند حرف را عوض كنند .من كه بااخلاق ومعنويت ايشان آشنايي داشتم ومي دانستم چه فداكاريهايي كرده اند ،طاقت نياوردم وگفتم :« سهراب ! ازفعاليتهاي خودت درگردان ذوالفقار بگو ، ازعمليات . . . » كه باتبسم خاصي حرفم را قطع كرد وگفت : « قابل گفتن نيست ! » با گفتن اين حرف سكوتي ژرف همه را فرا گرفت ، چند نفر از برادران بسيجي كه او را مي شناختند ، ناخود آگاه اشك درچشمانشان حلقه زد. . .