شهید نجفقلی صفیان
بسم الله الرحمن الرحيم
به اميد شهادت
آنانكه در راه خدا جهاد كردند و جان خود را بر سر اين كار گذاشتند فرشتگان خدا بر آنها در آيند و مژده آمرزش آنها را دهند كه از گذشته خود بيمي نداشته باشيد .
به اميد بخشش گناهان
بسم الله الرحمن الرحيم
من نجفقلي صفيان اين نوشته را بعنوان وصيتنامه براي بستگان خود و بازماندگانم بجاي مي گذارم .
من از همان كودكي كه خویشتن را شناختم و با مكتب انسان ساز اسلام آشنايي پيدا كردم همواره دلم مي خواست كه اين آئين محمدي و دين خدا در همه جا گسترش پيدا كند. و مردم به اين آئين كامل خدايي عادت پيدا كرده و بدان عمل نمايند . و چه شبها و روزها تنها به تفكر در اين مورد پرداختم و حتي اكثر اوقات تنها به كوه و بيابانها سر مي گذاشتم و مثل اينكه يك گم شده اي داشته باشم در پي آن به جستجو مي پرداختم . همواره در جستجوي مهدي موعود صاحب زمان (عج) بودم و اكثر اوقات در خود فرو رفته و در مورد هدفم متفكر مي شدم، بطوري كه به مسائل مادي هيچ گونه توجه ندداشتم و به همين خاطر اكثر مردم كه بيشتر بخاطر ماديات فعاليت مي كنند مرا گوشه گير و دور از اجتماع خطاب مي كردند . اما من بهتر از آنها مي فهميدم كه در مورد چه گوهرارزشمندي تجسس مي كنم و من به اين اعتراضات آنها توجهي نمي كردم و هدف خود را برتر از اين اتهامات مي يافتم . تا سر انجام جنگ بين كفر و اسلام پيش آمد و بهترین موقعيت براي جانبازي در راه هدفم پيدا كردم . اميد وارم كه خداوند از سر گناهان من بگذرد و آن لياقت را به من عنايت فرمايد كه من بتوانم چون يك مسلمان واقعي در راه دينش جانبازي كنم . من هميشه منتظر مهدي (عج) آن منجي بشريت و بر پا دارنده اسلام محمدي در سرتاسر جهان بودم و هستم و تا آخرين لحظات زندگي هم منتظر خواهم ماند . اين يك وظيفه است براي هر مسلمان . من از پدرم عذر مي خواهم زيرا من نتوانستم وظايفم را نسبت به ايشان انجام دهم ،اميدوارم كه از سر تقصيرات من در گذرد . زن و فرزندم را به خداي بزرگ مي سپارم و اميد وارم كه روزي فرزندم مصطفي آرزوي مرا دنبال كند و در راه اسلام در ركاب مهدي شمشير بزند و از ياران آن بزرگوار شود و مرا به اين آرزوي ديرينه برساند كه روحم از او خشنود شود درود بر تمام شهيدان راه اسلام و سلام بر حسين کاروان سالار شهيدان .والسلام عليكم و رحمةاله و بركاته
نجفقلي صفيان بلداجي – جمعه پنجم محرم الحرام 1359