کربلای 4 - 2
✍ راوی تخریبچی مرتضی_شمس
در آن باران آتش و خمپاره، گلوله ای
به قایق بچه های تخریب اصابت و قایق آتش می گیرد، دوستانمان بعد از اینکه قایق هایشان
زده می شود و آتش می گیرد، در آب می پرند. سه نفر از آنها توانسته بودند خودشان را
نجات بدهند.
برادرمان آقای ذبیحی، بی سیم چی ایشان، آقای قهوه چی و دو سه نفر دیگر نجات پیدا کرده بودند. چندین نفر آنجا مفقود شدند، که بعد از سالها آثارشان به خانواده هایشان باز گشت. آنجا خاطرات سخت و تلخی برای ما داشت.
بلافاصله بعد از اینکه این وضعیت پیش آمد و عملیات لو رفت، دستور عقب نشینی صادر شد. نیروها به مقرهایی که در شهر خرمشهر پیش بینی شده بود برگشتند
بلافاصله دستور رسید که نیروها را به عقب بفرستید، با توجه به اینکه من در مقر حضور داشتم و ماشین ها آماده بودند، بلافاصله بارگیری کردیم و نیروها را سوار کامیون های ایفا و مینی بوسی که داشتیم کردیم و به مقر پادگان انرژی اتمی، (مقر شهید شاهمرادی) فرستادیم.
من ماندم و فردا صبح با یکی دو نفر از بچه ها و حاج فتاح، منطقه را بررسی کردیم.
شرایط خیلی بحرانی بود و از بمبهای شیمیایی استفاده می شد، ما هم مجبور شدیم و یک نفس و دمی شیمیایی نصیب ما شد.
بلافاصله ما هم به عقب برگشتیم و به مقر آمدیم.