گردان ذوالفقار چهارمحال و بختیاری
گردان ذوالفقار چهارمحال و بختیاری
نام ذوالفقار را که می شنوی ، یاد شمشیر دو دم حضرت علی (ع) می افتی . شمشیری که در دست شیر مردی فنا ناپذیر ، خدمات ارزنده ایی را به اسلام کرد . از هر کس بپرسی ذوالفقار چیست ؟ بدون شک جوابی شبیه مضمون بالا را می دهد . اما اگراز بچه های رزمنده و قهرمان لشکر 8 نجف اشرف و تیپ مقدس 44 قمر بنی هاشم (ع) این سوال را بپرسی علاوه بر جواب بالا، خاطرات گردان ذوالفقار چهارمحال و بختیاری در سال 1361 تداعی میشود که خواب را بر دشمن زبون حرام کرده بودند . آری ذوالفقار ، ذوالفقار است ، چه در دست علی (ع) باشد و چه نام آن روی سرداران اسلام خواه . هر دو بر سر کفار فرود آمدند و آنان را به خاک مذلت نشاندند . در آبان سال 1361 آنگاه که گردان ذوالفقار شکل گرفت ، نام شیردلان و صف شکنانی را دفتر خود ثبت کرد که تاریخ هیچگاه نام و یادشان را فراموش نخواهد کرد . راد مردانی که شهاب شدند و برآسمان تیرگیها و ناپاکیها خط بطلان کشیدند . آنانی که صاعقه شدند و بر سر دشمن دیو سیرت فرود آمدند و آرزوی لحظه ای آسایش را بر دلهایشان باقی نهادند . سخن از راد مردانی است که همتشان به بلندای آسمان ابدیت و وسعت اندیشه شان به پهنای اقیانوسهاست . آنانی که در نهایت مظلومیت به مولایشان علی (ع) اقتدا کردند و صلابت سلاح ایمانشان برندگی سلاحهای دشمن را بی اثر کرد . این دست نوشته برگ سبزی است به ، آنها که قلبشان همیشه برای اسلام و انقلاب می طپد . تقدیم به آنهایی که دوست دارند نام مردان شهید بر تارک شفق و بر پیشانی فلق همیشه درخشش داشته باشد و آنان که ذوالفقار را آفریدندو حماسه ها رقم زدند.در شهریور ماه 1359 که جنگ 8 ساله به منظور براندازی حکومت نو پای انقلاب اسلامی به ایران تحمیل شد ، همه مردم درقشرها و گروههای مختلف از سراسر کشوراحساس تکلیف می کردند که به هر طریق ممکن برای مقابله با متجاوزان بعثی کمک کنند ، از جمله حضورجوانان از اقصی نقاط میهن اسلامی به جبهه های حق علیه باطل بود . اما این احساس در وجود بچه های استان چهارمحال و بختیاری بیشتر هویدا بود ، آنان مردمی غیرتمند و متعصب بودند که بواسطه همسایگی با استان مرزی و جنگ زده خوزستان و قرابت خویشاوندی با آنان وظیفه خود میدانستند که علاوه بر دفاع از انقلاب و میهن اسلامی ، حق همسایگی را ادا نمایند . تنها شش روز از جنگ گذشته بود که نخستین گروه داوطلب از جوانان استان به سرپرستی سردار شهید حسینعلی ترکی به اهواز و از آنجا به جبهه شوش اعزام شدند . با ادامه جنگ گروه گروه از جوانان غیرتمند از نقاط مختلف استان عازم جبهه های نبرد شدند . اما از آنجایی که این استان یگان رزم مستقلی نداشت نیروهای اعزامی بیشتر در یگانهای لشکر امام حسین (ع) ، لشکر 8نجف اشرف ، تیپ 25 کربلا ، تیپ 17 علی بن ایطالب (ع) و سایر یگانها سازماندهی می شدند.
موضوع پراکندگی نیروها در یگانهای مختلف بچه ها را رنج می داد ومیل باطنی آنها این بود که همه به گونه ای واحد و یکپارچه در کنار هم قرار گیرند .این موقعیت فراهم نشد تا اینکه بعد از عملیات بیت المقدس با پیشنهاد تعدادی از بچه ها این کار کلید خورد . چند ماهی ازاین قضیه گذشت تا اینکه در آبان ماه 1361 بعد از عملیات محرم با تشکیل گردان مستقلی که همه بچه های استان چهارمحال و بختیاری در آن سازماندهی شوند موافقت شد و نام آن را " ذوالفقار " نهادند . با اختصاص این گردان به استان موضوع فرماندهی و هدایت نیروهای شجاع ، دلیر و غیوری که هر کدام به واسطه توانمندیهای خود درحد یک فرمانده بودند به میان آمد ، مسئله دربین نیروها به شور و مشورت گذاشته شد که اتفاق نظر بچه ها این بود تا این مسئولیت خطیر و مهم را به دوش" سردار شهید سهراب نوروزی " بگذارند.
در همین رابطه سرهنگ ایوب زمانی استاد دانشگاه و از رزمندگان 8 سال دفاع مقدس می گوید : " در بین برادران به طور مشخص ، از همه والاتر و کامل تر شهید نوروزی بود که برادران رزمنده دور شهید عزیز حلقه زدند و با حالت تواضع خواستار فرماندهی این شهید بزرگوار شدند ". سهراب نوروزی معلمی بود ساکن "چلیچه " از روستاهای استان چهارمحال وبختیاری در 32 کیلومتری شهرکرد که با شروع جنگ تحمیلی سنگر دفاع از میهن و انقلاب را بر سنگر تعلیم و تربیت ترجیح داد وپس از گذشت تنها 14 روز از جنگ عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. بصیرت ، توانایی ، جسارت و مدیریتی که در وجود سردار نوروزی بود باعث شد که با گذشت چند ماه بعنوان جانشین سردار حسینعلی ترکی فرمانده تیپ 17 علی بن ابیطالب (ع) برگزیده شود . وی با گذراندن دوره آموزش فرماندهی در تهران و رشادتهایی که در عملیاتهای بیت المقدس ، فتح المبین ، رمضان ، محرم ، والفجر مقدماتی ، خیبر و سایر عملیاتهای پدافندی در کسوت جانشین تیپ ، فرمانده گردان و گروهان داشتند ، مورد توجه فرمانده هان ارشد نظامی قرار می گیرند و از وی می خواهندتا درستاد قرارگاه نجف از ایشان استفاده شود،اما با خلوص نیتی که داشتند از مسئولین درخواست می کندکه به وی اجازه بدهند بعنوان یک بسیجی درکنار نیروهای استان انجام وظیفه نماید،که مورد موافقت قرار می گیردوگردان نوپای ذوالفقاررادر سه گروهان و هرگروهان را به چهار دسته سازماندهی میکند.سرهنگ سیدتقی احمدی وسردارشهیدعبدالصاحب زغیرزاده رابه عنوان معاونین گردان بر می گزیند .
سردار نوروزی که خود را مامور به انجام تکلیف می دانست ، و مطیع بی چون و چرای ولی فقیه بود، با تاسی از قرآن کریم نام گروهانها را از روی آیات قرآنی انتخاب نمود و فرماندهان آنها را معرفی کرد . گروهان یک "القارعه "به فرماندهی سهراب ایزدی قهفرخی، گروهان دوم بنام "الفجر" به فرماندهی جمعلی(محمد) کیانی هرچگانی ( وی قبل از عملیات در مقر گردان زخمی شد وبرای درمان ازطریق اورژانس به اندیمشک منتقل گردید و مسئولیت گروهان به دوش عباس کیانی هرچگانی افتاد) و گروهان سوم "الفتح "به فرماندهی سردار شهید ایرج آقابزرگی نافچی .
بچه های استان خیلی خوشحالند از اینکه برای اولین بار صاحب گردان شده اند . آموزشهای نظامی و عقیدتی گردان در مقرهای خاکی مثل دهلاویه ، فکه و جنگلهای انقر شروع شد . فرمانده معتقد بود که همزمان با آموزشهای نظامی ، آموزشهای اعتقادی نیز همراه باشد . زیرا اگر انسان از نظر اعتقادی رشد کرد و متوجه شد که برای چه چیزی مبارزه می کند ، آنوقت است که میتواند به اهدافی که مد نظر است، دست پیدا کند.
سرهنگ همایون امیرخانی می گوید :" سهراب نوروزی یک معلم خود ساخته بود .آدمی فوق العاده ساده ، اما عالم وفردی معنوی بود که معنویت را بین بچه ها قبل از عملیات والفجر مقدماتی در فکه به اوج رسانده بود . سردار احمد کاظمی به او ارادت داشت" . آموزشها برای آمادگی نیروها بصورت مستمر با مانورهای شبانه ، گردانی ، تیپی و نیز جلسات مختلف با واحدها برگزار می شد . گردان درمنطقه حساسی در نزدیکی دشمن ( ارتفاعات میشداغ و محدوده جنگلهای انقر و در نزدیکی فکه) مستقر شده بود ، که نیروها برای در امان ماندن از تیررس دشمن ، مجبور بودند روزها چادرها را جمع کنند و در تپه های اطراف پراکنده شوند و شبها به خاطر برودت هوا که بسیار سرد بود چادرها را برپا نموده و استراحت کنند . آموزشها بسیار سنگین بود و نزدیکی به دشمن برای انجام این امر مشکل آفرین شده بود . عملیات عظیمی در پیش است ، عملیات نزدیک است و بچه ها آماده می شدند برای حمله . عملیات والفجر مقدماتی و استقلال رزمندگان استان چهارمحال وبختیاری که قرار است آزمایش سختی را بدهند . در این عملیات قرار است گردان ذوالفقار تحت فرماندهی سردار نوروزی در تیپ 2 مالک اشتر از لشکر 8 نجف اشرف بعنوان یگان خط شکن عمل نماید . با سازماندهی نیروها و دریافت آموزشهای لازم آماده عملیات می شوند.
در این عملیات اولین محک جدی بچه های استان چهارمحال و بختیاری مورد آزمایش قرارمی گیرد . اماآنان کسانی نیستند که در رزم با دشمن ذره ای دلهره داشته باشند . اینها افرادی آبدیده و سخت کوش هستند که مقاومت راازکوههای زاگرس آموخته اند ، صداقت و پاکی را از چشمه های پاک وزلال منطقه ، غیرت وشجاعت را از پیشینیان خود به ارث برده اند و گوی سبقت در رزم را از رودخانه های جوشان و خروشان کارون و زاینده رود یاد گرفته اند . حاج عباس طغیانی بچه زرین شهراصفهان که از فرماندهان لشکر صف شکن قمربنی هاشم (ع) بود ، می گوید:" بچه های چهارمحال و بختیاری از نظر جسمی و قدرت بدنی قوی بودند . اینها صدمه خورده بودند . کارهای جنگ را راحت انجام می دادند . جبهه هم همه اش صدمه بود. بچه های ساده و صادق و بی آلایشی بودند" . سرهنگ احمدرضا طاووسی اهل شهرضا که در طول جنگ تحمیلی ارتباط زیادی با نیروهای چهارمحال و بختیاری داشتند نیزدر همین رابطه می گوید : "چهارمحالی ها غیرتی بودند ، در جنگ خیلی پشت هم را داشتند . ورزیدگی بالایی داشتند ، بی ریا وساده و پرتحرک بودند ". نزدیک عملیات بود فرمانده نیروها را جمع کرده بود ودر باره عملیات ، اهداف عملیات ،موقعیت عملیات و نحوه اجرای آن توضیح می داد و از روی کالک منطقه عملیاتی را تشریح می کرد . ایشان از جمله فرماندهانی بودند که قبل از هرعملیاتی منطقه را مورد ارزیابی قرار می دادند که در زمان اجرا با مشکل مواجه نشوند.
سرهنگ سیدتقی احمدی شیخ شبانی مسئول نیروهای اعزامی از شهرکردو جانشین اول گردان ذوالفقار می گوید: " قبل از عملیات والفجر مقدماتی سردار نوروزی شخصا رفت و موقعیت محور عملیات را بررسی کرد و موانع ومشکلات و ... شناسایی کرد . بعد به عنوان گردان مستقل به خط زدند و توانستند اهداف ازپیش تعیین شده را به تصرف خود در آورند وگردان ذوالفقار تنها یگانی بود که در این عملیات توانست به اهداف خود دست پیدا کند ". بالاخره شب موعود فرا رسید و عملیات ساعت 30/21 روز 17 بهمن 1361 با رمز یاالله یاالله یاالله در منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ ، حد فاصل فکه تا چزابه ، با هدف تصرف پل " غزیله " شروع شد که چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام می شد ، تصرف شهر العماره بعنوان دومین هدف در دستور کار قرار می گرفت . در این عملیات فرماندهان نظامی جنگ ، آنچه را که در عملیاتهای گذشته خصوصا عملیات محرم بدست آورده بودند ، دسترسی به این مهم را آسان جلوه می دادکه با به کارگیری 48 گردان از رزمندگان سپاه پاسداران و 16 گردان از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی از سه محور به مصاف 80 گردان نظامی عراق رفتند
یکی از گردانهای سپاه پاسداران که در این عملیات به کار گرفته شد ، گردان ذوالفقار بود که تصرف کانون اهداف عملیات ، یعنی پل « غزیله » به دوش این گردان گذاشته شد . در این منطقه دشمن هم با تجربیاتی که از عملیات های رمضان ، محرم و حمله های مشابه به دست آورده بود با ایجاد موانع ایذایی – استحکامات – ایجاد میدانهای مین فراوان و گوناگون – کانال های عمیق و متعدد با تعبیه سیم خاردار و جاری کردن قیر و نفت سیاه سعی داشت تا از حملات ایران جلوگیری کند.
هر چند گردان ذوالفقار توانست با پشت سر گذاشتن موانع مذکور و شکستن خط به اهداف ازپیش تعیین شده دست پیداکند ، اما این موانع و استحکامات سرعت لازم را از سایر یگانهای عمل کننده گرفت و الحاق صورت نگرفت .
مهمترین راهی که رزمندگان برای انجام این عملیات پیش بینی کرده بودند استفاده از تاریکی مطلق شب بود . اما وقتی به واسطه هوشیاری و اطلاع قبلی دشمن نسبت به آغاز عملیات و نیز موانع و استحکامات به کار گرفته در منطقه ،رزمندگان نتوانستند تا سپیده صبح به اهداف خود دست پیدا کنند ، در نتیجه گردان ذوالفقار چهار محال و بختیاری در محاصره کامل دشمن قرار گرفتند . اینجا بود که سردار نوروزی با درایت و شایستگی کامل توانست گردان را از محاصره دشمن نجات داده و به مقر قبلی خود برگردند. مرحوم عبدالله ارهفت از جانبازان و نیروهای گردان مذکوردر خاطرات خود می گوید : «در اولین شب عملیات والفجر مقدماتی وقتی سردار شهید سهراب نوروزی با بدن مجروح پیشا پیش گردان حرکت می کرد و آنی از پیشروی گردان به سوی اهداف تعیین شده غافل نبودند . در این حمله هدف گردان ذوالفقار گرفتن پل غزیله بود که تقریبا در یک و نیم کیلومتری خط مرزی ما که پاسگاه صفریه بود ختم می شد . که ما کاملا به اهداف خود رسیدیم ، اما سایر نیروها به دلایلی که نتوانستند الحاق کنند ، گردان کاملا محاصره شد . فردای آن روز نیروهای عراقی که اکثرا سودانی بودند از سنگرهای بتونی نظامی چال موشی و تودر تو استفاده میکردند و بچه ها را به رگبار می بستند . بعد با درایت شهید نوروزی و تاکتیکهای نظامی که به کار گرفت ، توانست نیروها را از محاصره نجات دهد » . از آنجایی که این عملیات مقارن با ایام دهه فجر صورت گرفت پیش بینی می شد که در سرنوشت جنگ تاثیر گذار باشد ، نام والفجر را روی عملیات نهادند اما وقتی چنین نشد پسوند « مقدماتی » به آن اضافه شد . در این عملیات گردان ذوالفقار 25 شهیدو 18 مفقود تقدیم نمودند و 138 نفر از نیروهای آن هم مجروح شدند که در سند افتخارات استان به ثبت رسید .بعد ازاین عملیات بود که در ارزیابی بین فرماندهان ارشدجنگ صورت گرفت ، سرلشکر شهید احمد کاظمی فرمانده وقت لشکر 8 نجف ضمن بررسی نقاط ضعف و قوت عملیات در سخنانی اظهار داشتند : « اگر من سه گردان مثل گردان ذوالفقار داشتم العماره را محاصره می کردم » . بعد از عملیات والفجر مقدماتی گردان ذوالفقار خمیر مایه و پایه و اساس تشکیل تیپ و به دنبال آن لشکرمقدس44 قمر بنی هاشم (ع)قرار گرفت تا ذوالفقارعلی (ع) در دستان قمر بنی هاشم (ع) روز روشن را بر دشمن زبون تیره و تار نمایدودر سخت ترین شرایط به عنوان یگان خط شکن وارد عملیات شود . رزم بی امان فرزندان چهارمحال و بختیاری در عملیات های بدر ، والفجر 8 ، کربلای 5 و والفجر 10 فراموش ناشدنی است که انشاالله در آینده به آنها خواهیم پرداخت .
گردآورنده : کورش صادقی چلیچه
منابع :
تاریخ جنگ ایران و عراق
سایت کانون علمی فرهنگی ایثار
شقایق مجنون
خاطرات رزمندگان جنگ