زندگينامه شهيد محمد حسن عباسي
زندگينامه شهيد
محمد حسن عباسي :
"شهادت مال شهدا و مال بازماندگان شهدا است"
"امام خميني"
نوید شاهد چهارمحال و بختیاری ؛ شهيد محمد حسن
عباسي که در بین فامیل و اهالی
او را سيروس صدا می زدند ، هفدهم مرداد 1345 در هفشجان از توابع شهرستان شهرکرد
استان چهارمحال و بختیاری در خانواده اي كارگر و زحمتكش و مذهبي به دنیا آمد .
پدرش غلامعلی کارگری می کرد و مادرش سلطنت خانه دار بود . اين فرزند عزيز با رنجها
و زحمتها بزرگ شد و در سن هفت سالگي قدم به مدرسه نهاد . دوران ابتدايي را در دبستان
ابوريحان و مقطع راهنمايي را در مدرسه شهيد دكتر چمران زادگاه خود به تحصیل مشغول
شد . شهيد عباسي سال اول راهنمايي بود كه دشمنان كينه توز اسلام و تشيع سرخ حسيني
جنگ بر عليه اسلام و جمهوري مقدس اسلامي ايران را آغاز كردند و قصد نابودي اين هدیه
اللهي را داشتند . شهيد عزيز با شروع جنگ تحميلي ضمن حضور در سر كلاس درس همواره
اشتياق حضور در جبهه را داشت و چند بار به بسيج هفشجان مراجعه كرد كه به علت سن كم
از پذيرش وي عذر خواستند تا اينكه ضمن تشكيل پرونده در بسيج شهركرد و آموزش در
پادگان غدير اصفهان به كردستان اعزام شدند . 6 ماه در آن ديار محروم و مظلوم با
كومله و دمكرات نبرد كردند . چندي بعد براي بار دوم عازم كردستان شده و در عمليات
والفجر4 شركت نموده و با دلي پر اندوه از اين كه چرا لياقت پيوستن به لقاء حق را
پيدا نكرده است به خانه برگشت . شهيد دفعات بعد نيز به كردستان اعزام و در گروه
ضربت شركت نمودند و در اين گيرو دار يكبار اسير كومله ها شدند كه به لطف خدا آزاد
گرديدند . سیروس پس از ماموريت های داوطلبانه بسیج ، 18 ساله بود که به خدمت سپاه
در آمد و سرباز سپاه شهركرد شد . دوباره به جبهه هاي خونين جنوب اعزام شد و 6 ماه
در جزيره مجنون و ساير جبهه هاي جنوب با دشمن كافر در ستيز بود . شهيد در اين دفعه
هاي آخر كه مرخصي مي آمد شب ها دور به منزل مي آمد و بعد از شهادتش متوجه شديم كه
به سركشي از مستمندان و ضعفا مي رفتند .
شهيد بار آخر كه به مرخصي آمد بسيار ساكت و متين شده بود و قيافه اي مظلوم پیدا
کرده بود . شب آخر با پدر و مادرش وصيت كرد و به اعضاي خانواده به خصوص مادرش مي
گفت من اين دفعه شهيد مي شوم و همانطور كه خود مي دانست در عمليات پيروز مندانه
بدر شركت نمود و سر افرازانه در كنار رودي كه حسرت نوشيدن آبش را كفار بر دل حسين
(ع) گذاشتند حسرت شنيدن يك آخ را بر دل يزيديان زمان گذاشت . بیست و سوم اسفندماه 1363 با مسئولیت امدادگر و بهیار در
بمباران شرق دجله عراق شربت شهادت را نوشيد . مزار او در گلزار شهدا
زادگاهش هفشجان قرار دارد .
روحش شاد و يادش گرامي و راهش مستدام باد
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار