دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۵۹
نوید شاهد- 68 سال سن دارد و گرد پیری بر سر و صورتش نشسته است. در روزگار جوانی از شعار نویسی روی دیوار بگیر تا پخش اعلامیه و شب نامه و تجربه زندان ساواک رفتن و خلاصه هر کاری برای براندازی ر ژیم ستم شاهی انجام می داده اما حالا پا به سن گذاشته است و خبری از آن حال جوانی در وجودش دیده نمی شود. آن روزها نمی توانست در مقابل استبداد دوران ستمشاهی ساکت بنشیند و زورگویی ظالمان بر ملت مظلوم را ببیند و چیزی نگوید. همین ویژگی باعث شد تا به ندای قدسی امام خمینی (ره) لبیک بگوید و برای سرنگونی رژیم پهلوی پاشنه کفشش را ور بکشد. «سید مهدی غنی» را می گویم که از مبارزان انقلابی بوده و سال ها در روزنامه های همشهری، شرق و اعتماد قلم زده است. به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی به گفت و گو با این مبارز انقلابی نشستیم و از سختی های سال های مبارزه سخن گفتیم.

دوران قبل از انقلاب اسلامی ناشناخته مانده است

5 سال در زندان های «کمیته مشترک» و «قصر» بودم

«سید مهدی غنی» در ابتدای گفت و گو با خبرنگار نوید شاهد، خاطره ای از نحوه دستگیری اش توسط نیروهای ساواک  تعریف کرد: آن روزها کاسه صبر مردم از استبداد و زورگویی رژیم پهلوی لبریز شده بود و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. نمی توانستم مردم را ببینم که به سختی زندگی شان را می گذرانند و دست روی دست بگذارم. نفس مسیحایی امام خمینی (ره) جان تازه ای در جسم خسته ملت دمیده بود و جرات اعتراض پیدا کرده بودیم. صبح اول وقت یکی از روزهای گرم مرداد ماه سال 1352 زنگ خانه را زدند و تا به خودم آمدم ماموران ساواک را دیدم که بالای سرم هستند. همه جا را زیر و رو کردند و در نهایت من را همراه با چند کتاب و جزوه با خود بردند.

او بعد از یادآوری خاطره آن روز نفس عمیقی کشید و به صحبت هایش ادامه داد: روز تلخی بود و خاطره اش را هیچوقت فراموش نمی کنم. همه چیز پیش چشمم تیره و تار شده بود. از شکنجه های ساواک چیزهایی شنیده بودم اما اینکه قرار است آنها را تجربه کنم، دنیا روی سرم آوار شده بود. اسیر ساواک شدم و این اسارت 5 سال طول کشید.

مبارزه انقلابی در دانشگاه

آن روزها همه مردم یک صدا شده بودند تا انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند. مرد و زن، پیر و جوان، یک هدف مشترک داشتندکه در براندازی طاغوت زمان خلاصه می شد. غنی هم از این قاعده مستثنی نبوده و از هیچ کوششی در این راه فروگذار نکرده است. این مبارز انقلابی گفت: در آن دوران هر کاری از دستم بر می آمد برای مبارزه با رژیم ستم شاهی انجام می دادم. جوان 26 ساله ای بودم و هیج ترسی در وجودم حس نمی کردم. در دانشگاه فعالیت های سیاسی بسیاری داشتم. از پخش کردن اعلامیه، نوار و شب نامه بگیر تا برگزاری جلسات سخنرانی برای اندیشمندان انقلابی. در دانشگاه نماینده دانشجویان شده بودم و تشکل سیاسی هم داشتیم.

نگارش کتاب از خاطرات اسارت

غنی در سال های بعد از اسارت، خاطرات اسارت در چنگ طاغوتیان را نوشته است. او در این باره بیان کرد: خاطرات آن دوران را در قالب کتاب نوشتم تا علاقه مندان بخوانند و در جریان واقعیت های آن دوران قرار بگیرند. کتاب من درباره خاطرات اسارت در زندان، «زندان چه می کند» نام دارد. در کتاب «زندان چه می کند» مجموعه مقالاتی از من درباره زندان، زندانی و زندانبان با تکیه بر تجربه و مشاهده قبل و بعد دوران انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است. در کتاب «رد پای خدا در بارگه شیطان» هم، حال و هوای یک شب حضور در اتاق محل اقامت در «زندان قصر» آن روزها و باغ موزه قصر این روزها را نوشتم که به ابتکار «نظر آهاری» تجربه این اتفاق برایم ممکن شد. آن شب سفری به 36 سال پیش داشتم و حس خاصی را تجربه کردم. وی افزود: البته این کتاب بیشتر تحلیلی و جمعبندی است. مقاله «رد پای خدا در بارگه شیطان» ییکی از مقاله های همین کتاب است. 

دوران قبل از انقلاب اسلامی ناشناخته مانده است

نقل مکان به زندان قصر تا سال 1357

این مبارز انقلابی با یادآوری خاطرات اسارت به حرف هایش ادامه داد: من را به زندان کمیته مشترک منتقل کرده بودند که مکان مخوفی بود. چند کتاب و جزوه ای که در خانه پیدا کرده بودند، کار من را سخت کرده و حساسیت ساواک را روی من بیشتر شده بود. نمی خواستم کسی را لو دهم و با کمک خدا زیر فشار شکنجه ها طاقت آوردم. ساواکی ها به دنبال این بودند که ارتباطاتم را پیدا کنند و بازجویی هایم دو سال طول کشید. در آن دوران شکنجه های مختلفی از جمله «شلاق با کابل برق»، «آپولو»، «سوزاندن»، «آویزان کردن» و «شوک برقی» را تجربه کردم.

«غنی» در سال 1354 به دادگاه منتقل می شود تا قاضی درباره او حکم بدهد. او در ادامه حرف هایش تعریف کرد: رسم بر این بود که بازجو نظریه اش را برای قاضی می فرستاد و مجازات معمول در آن دوران 3 تا 10 سال برای متهم در نظر گرفته می شد. بازجو در مورد من نوشته بود که عضویت دارم و اشد مجازات را از قاضی خواسته بود. با نظر قاضی به زندان قصر منتقل شدم و تا سال 57 روز و شب را در همانجا گذراندم.

شکنجه هایی که نفسم را بند می آورد  

این مبارز انقلابی در آن دوران لحظه های سختی را گذرانده است و شکنجه هایی را تجربه کرده که تحمل آن برای کمتر کسی ممکن است. غنی خاطره ای از آن روزها را تعریف کرد: شکنجه های مختلفی را تجربه کردم اما شلاق با کابل برق فشار زیادی را به آدم وارد می کرد. وقتی شکنجه گر با ضربه کابل به کف پا ضربه می زد نفسم بند می آمد. تاول کف پا کنده می شد که سوزش عجیبی داشت و اگر اعتراض می کردم با شدت بیشتری شلاق می زد.

این مبارز انقلابی با بیان اینکه یادآوری خاطرات آن دوران هنوز برایم تلخ است به صحبت هایش ادامه داد: فشار این شکنجه ها بارها من را تا مرگ برده بود و تنها چیزی که باعث می شد طاقت بیاورم تلاش برای پیروزی انقلاب اسلامی بود. در بی خبری مطلق قرار داشتم و وقتی کسی تازه وارد زندان می شد و مشتاقانه اخبار را از او جویا می شدم. البته این فقط شرح حال من نیست و همه زندانیان سیاسی همین اوضاع را داشتند.

شکنجه سنگین توسط دستگاه «آپولو»

کسانی که زندان های رژیم پهلوی را تجربه کردند یادشان هست که «آپولو» چقدر وحشتناک بود و زندانی وقتی زیر این دستگاه شکنجه می شد چه فشار سنگینی را تحمل می کرد. غنی در این باره تعریف کرد: زمانی که نوبت به شکنجه با دستگاه «آپولو» می رسید زندانی را لخت می کردند، کلاه آهنی روی سرش می گذاشتند و به چند قسمت از بدنش گیره می زدند و به برق وصل می کردند. این کار باعث می شد تمام تن زندانی از فشار برق درد بکشد و مرگ را پیش چشمانش ببیند. البته خدا را شکر می کنم که وقتی برای این شکنجه به اتاق «آپولو» رفتم به لطف خدا در امان ماندم و این اتفاق سخت و تلخ را تجربه نکردم.

استبداد پهلوی ناشناخته مانده است

روزهای پیروزی انقلاب برای «غنی» سرشار از خوشی بوده و در هوایی نفس می کشیده که برایش حکم بهار آزادی را داشته است. او در این باره تعریف کرد: جوانان امروز دوران قبل از انقلاب را تجربه نکرده اند و شاید تصور درستی نداشته باشند. متاسفانه آنطور که شایسته است دوران قبل از انقلاب را معرفی نکرده ایم و باید استبداد رژیم پهلوی را بهتر برای جوانان روایت کنیم. بسیاری از جوانان از حقایق آن دوران اطلاع ندارند و به همین دلیل فکر می کنند در آن دوران همه چیز گل و بلبل بوده است. باید در زمینه معرفی حقایق قبل از انقلاب با استفاده از ابزار رسانه ای بیشتر کار شود. در 42 سالگی پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم و باید واقعیت پهلوی به مردم معرفی شود.

غنی درباره کمبودهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توضیح داد: در آن دوران مردم ساکن در بیشتر شهرها و روستاهای کشور از امکانات اولیه زندگی محروم بودند. شاید باور نکنید که مردم از آب لوله کشی، برق و تلفن در روستاهای بسیاری محروم بودند. تعداد زیادی از مردم در فقر مطلق زندگی می کردند و رفاه فقط به طبقه خاصی از جامعه تعلق داشت. مردم اگر به وضع موجود اعتراض می کردند در جواب شلاق و گلوله نصیب شان می شد. روزهای سختی بود.

آزاده ها از هر دسته ای که باشند، محترم هستند

این مبارز انقلابی در پایان صحبت هایش گفت: آزاده های سیاسی که اسیر زندان های رژیم ستم شاهی بودند و آزاده های دفاع مقدس که در اردوگاه های رژیم بعث عراق روز و شب را گذراندند، هر کدام از این عزیزان محترم و ارزشمند هستند زیرا برای اعتقادشان به میدان رفته اند و نباید تفاوتی میان آنها قائل شد.

گفت و گو از رضا افراسیابی

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده