تا جان در بدن دارم با دشمنان اسلام میجنگم
به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری؛ شهید علی عباسی بنی سوم فروردین ۱۳۴۵ در روستای لارک (لاتان) از توابع شهرستان بن به دنیا آمد. پدرش رجبعلی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفندماه ۱۳۶۳ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
وصیت نامه شهید «علی عباسی بنی»
بسمه تعالي
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، شما را چه شد، كه وقتي به شما گفته مي شود در راه خدا « براي مبارزه حق و عدالت » حركت كنيد (چون بار گران) به خاک زمین سخت دل بستهاید؟ آيا زندگي دنيا را بر حيات جاويد ترجيح مي دهيد. بدانيد كه لذت دنيا در برابر خوشيهاي آخرت اندكي بيش نيست»
با درود و سلام بر ولي عصر و نائب بر حق او خميني بت شكن و با آرزوي طول عمر به رهبر کبیر انقلاب و با آرزوي پيروزي اسلام بر كفر جهاني وصيتم را شروع مي كنم:
تا جان در بدن دارم با دشمنان اسلام می جنگم
با اینكه مردم در راه پيشرفت اسلام كار ميكنند [ولی] بايد بيشتر كار كنند تا ديگر ضد انقلاب در مكتب اسلام تعرض نكند. همان گونه كه امام [امت] نائب حق ميفرمايد « اگر اين جنگ 20 سال هم طول بكشد ما مي جنگيم» و من تا جان در رگ دارم با دشمنان اسلام سازش نخواهم كرد و از خون شهيداني كه در راه اسلام، به زمين ريخته [شده] دفاع خواهم كرد و با دشمناني كه در خارج از کشور ما هستند [میجنگنم].
من در اين وصيتنامه اعلام ميكنم تا اسلام هست بايد ايستاد و تا آخرین [روز] جنگ [ایستادگی می کنم].
[انسان] يك روز به دنيا آمده و يك روز هم از دنيا خواهد رفت ولي خوشا به حال آن كسي كه به خاطر اسلام دفاع كند و [در این راه] بميرد.
اگر گناهي از من سر زده، [مرا] ببخشند
از مردم مي خواهم اگر گناهي از من سر زده، [مرا] ببخشند. پدر جان ناراحت آن نباشي كه من به خاطر اسلام به لقاء الله پيوسته ام. هيچ موقع، حق عقب نخواهد ماند.
در راه اسلام [به جبهه] رفته ام
پدر جان هر موقع مادرم ناراحت شد او را دلداري بده. مادر مهربانم شما هم بايد افتخار كنيد [که] من در راه اسلام [به جبهه] رفته ام.
چهار ماه روزه برايم بخر
پدر جان از شما مي خواهم هر طوركه توانستي به اختيار خودت و [در صورت] داشتن [توان] مالي چهار ماه روزه برايم بخر.
از برادرانم يك به يك حلاليت مي طلبم و از مردم هم حلاليت مي طلبم و پدر اگر مردم از من طلبكار هستند، طلب آنها را كه خودت میشناسي، بده و 40 تومان نذر سيد بهاءالدين [کن].
خواهرانم يك به يك حلاليت مي طلبم «از خواهرم زهرا كه [او را] خيلي اذيت كرده ام ميخواهم كه حلالم كند. چون من نمي دانستم.
[برادرانم] ابراهيم، مجيد و عبدالعظيم هم بعد از من در راه اسلام كار [و تلاش] كنند.
پدر جان اگر پیکر من به دستت رسید ناراحت نباش
در چادر تيپ 44 قمربنی هاشم (ع) بودم كه اين وصيتنامه را نوشتم. پدرجان اگر جنازه من به دستت رسيد، ناراحت نباش و مرا در روستاي خودم دفن كن و باز هم هر طور كه خودت مي داني. در ضمن كتابخانه را به كسي بدهيد و اگر كتابي در خانه از كتابخانه مانده به مسجد ببريد و در كتابخانه بگذاريد.
والسلام
امام را دعا كنيد