داستان جانبازی که با دستان زخمی، پای در راه دفاع گذاشت
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «غلامرضا سنجابی» می گوید: سال 1362 بود که علاقه زیادی به کارهای فنی داشتم. در شهر کرمانشاه، شهرک مسکن مسجدی به نام زینبیه بود که چند نفر از بچههای سپاهی که به جبهه میرفتند و برمیگشتند، یک روز به من گفتند به یک مکانیک نیاز دارند؛ کسی که کار مکانیکی بلد باشد. من سریع رفتم مسجد و بدون هیچ دوره آموزشی و فقط با علاقه و تجربهای که در کار فنی داشتم، به آنها پیوستم.
از همانجا با آنها وارد جبهه غرب، حوالی سومار شدیم. تقریباً دو تا سه هفته در قسمتی که مسئول تعمیر ماشینآلات بودیم فعالیت میکردیم. از همان زمان با سلاح آشنا شدم و تمرین کردم. به من گفتند که قرارداد شش ماهه داری و باید در همان قسمت کار کنی، اما من اصرار داشتم که به خط مقدم بروم. بدون آموزش قبلی و تنها با همان تمرینها، وارد خط مقدم شدم و در همانجا آموزشهای لازم را دیدم.
از سال ۶۲ تا ۶۴ در بسیج بودم و برای شناسایی میرفتیم. در یکی از ماموریتها هنگام بازگشت، ترکش و تیر مستقیم به پایم و چند ترکش هم به دستم خورد. در سال ۶۵ مجروح و به اهواز منتقل شدم، سپس به اصفهان که تقریباً سه سال در بیمارستان بودم. بیش از چهل بار عمل جراحی انجام دادم به خاطر عفونتهای شدید که از پایم به ریههایم سرایت کرده بود. دست و پایم در کشش بود و عملاً روی تخت بیمارستان بستری بودم.
پس از مدتی، پزشکان گفتند بهتر است مرا به تهران منتقل کنند. در بیمارستان خاتم تهران بستری شدم و چند بار عمل جراحی انجام دادم. هنوز هم نیاز به عمل دارم و در نوبت عمل هستم؛ یا پایم را قطع میکنند یا وسیلهای کار گذاشته میشود، هنوز در انتظار نتیجه هستم.
در هنگام مجروحیت، ابتدا خمپاره خوردیم و بعد تیر مستقیم دستم را گرفت و پایم را هم مورد اصابت قرار داد. مرا با برانکارد به خط دوم و بعد به اهواز منتقل کردند. در اهواز، چند بار در اتاق عمل به هوش آمدم و دیدم شریانها پاره شده بود و باید عمل میشدم. سپس به اصفهان فرستاده شدم. آنجا مرا در بیمارستان دی، بستری کردند. به دلیل شلوغی بیمارستان، ده روز اول را در راهرو بستری بودم و چندین بار به اتاق عمل برده شدم تا وضعیت پایم کنترل شود.
در ادامه فیلم گفتگو را ببینید:
انتهای پیام/