سردار شهید حاج ستار ابراهیمی به روایت دوستان
وقتي که حاجي شهيد شد ما از خط برگشتيم عقب ديديدم پدرش توي خيابان هاي آبادان در جلوي مقر ايستاده است و گويي که از نگاهش خبر دارد که حاجي شهيد شده. ايشان گفتند: حاجي کجاست؟ بچه ها گفتند: ما آمديم و حاجي براي فرماندهي محور ماند توی خط! ايشان گفتند: نه خير و شروع کردند به اشک ريختن و گفتند : دلم گواهي مي دهد حاجي شهيد شده است .