معرفی کتاب «دختر شینا»
صمد که شهید شد، بار همهی سالهای بعدی هم یکجا اضافه شد روی دوش نحیف قدمخیر. حالا او باید در بیستوچهار-پنجسالگی بار سنگین پنج بچهی قدمونیمقد را تا آخر عمر بهتنهایی به دوش میکشید و او مادرانه کشید. روایتش هم مادرانه است. مادرها اصلاً از خود چیزی روایت نمیکنند. اصلاً بین آنها و خانواده و پارههای وجودشان، خودشان انگار اصلاً وجود ندارند. برای همین هم روایتشان بیش از آنکه روایت خودشان باشد، روایت بطن رویدادهایی است که در آن جاری شدهاند؛ درست مثل روایت قدمخیر در « دختر شینا ».