امدادگران جبهه

امدادگران جبهه

دلم آشوبی به پا بود که نگو!

گریه نمی‌کردم. ولی در دلم آشوبی به پا بود که نگو! مادرم آنقدر در مدرسه ماند تا کلاس‌بندی ما مشخص شد و پشت نیمکت‌ها نشستیم. آن روز نتوانستم حواسم را جمع کنم و مدام... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «رقیه صفری» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه