شهید جعفرزاده سامانی: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری به مردم ثابت میشود
دوران تحصیل
تحصیلات ابتدایی خود رادر سامان به پایان رسانید و بعد از آن به دلیل فراهم نبودن شرایط ادامه تحصیل درسامان تحصیلات متوسطه خویش را در دبیرستان ادب اصفهان تمام کرد.
ورود به صحنه سیاست
در سن 17 سالگی پدرش را از دست داد و با مادر پیرش زندگی می کرد. سال 1341 وارد صحنه سیاست شد ومشغول کارهای زیرزمینی که بوسیله روحانیت مبارز رهبری می شد، گردید و به پخش اعلامیه ، نوارها و رساله امام (ره) پرداخت.
دوران سربازی
سال 1345 به خدمت سربازی اعزام شد؛ در دوران سربازی خود سپاهیِ دانش ممتاز بود. دوستان هم دوره اش میگویند ،در سال 1346 عکس امام(ره) را به آنها نشان می داد و می گفت: روزی این زعیم عالیقدر حکومت اسلامی را پیاده خواهد کرد. در سال 1347 واردکارخانه ذوب آهن اصفهان شد و بعد از دیدن دوره یکساله فنی مشغول به کار شد.
استعداد و نبوغ زیاد
شهریور سال 1347 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر و دو پسر است .در سال 1349 برای دیدن دوره یکساله ازطرف کارخانه ذوب آهن اصفهان عازم شوروی شد ولی به علت برخورداری از استعداد ونبوغ زیاد، این دوره را در مدت هفت ماه و نیم تمام کرد و به کشور بازگشت. در این مدت که در شوروی اقامت داشت تمام موازین شرعی را اجرا میکردو قرارگرفتن در محیط فاسد وغیراسلامی کوچکترین خللی در ایمان واراده او ایجاد نکرد.
ارتباط تنگاتنگ با مبارزان منطقه
بعد از بازگشت از شوروی فعالیتهای خویش را دوباره از سرگرفت و با مبارزان منطقه چهارمحال واصفهان مانند برادران؛ صلواتی، پرورش، آیتا... طاهری، حجهالاسلام میرزائی امام جمعه زرین شهر و شهدایی چون ترکی ، فولادی و... ارتباط تنگاتنگ داشت.
در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد نمایشگاهای کتاب در فولادشهر، شهرکرد، سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای کتاب بسیاری تشکیل داد. اودراین نمایشگاهها به روشنگری افکار تودههای مردم می پرداختند و به کارهای تشکیلاتی اهمیت بسیار میداد.
به همین جهت همراه با سایر برادران
مکتبی و مبارز نسبت به تشکیل جلساتی چند در فولادشهر همت گماشت. شهری که به دلیل رواج
فرهنگ فاسد طاغوتی از معنویت در آن اثری نبود . او بارها، هزاران اعلامیه حضرت امام(ره)
را مخفیانه ، با چابکی ، زیرکی و بدون ترس از عوامل ساواک به داخل کارخانه ذوب آهن
اصفهان می برد و پخش میکرد.
سخنرانی در مسجد سید اصفهان و دستگیری
در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی می کرد، دستگیر شد. در زمان پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید و بارها خطر را ازسرگذراند اما به شهادت نرسید.
او تمام مال و جان خویش را فدای مکتب اسلامی ساخته بود. لحظهای از یاد خانوادههای زندانی، تبعیدی و خانوادههای بیسرپرست و مستضعف غافل نمیشد. با انجمن مددکاران و صندوق قرضالحسنه اصفهان همکاری داشت.
الگو گرفتن از امام
وقتی که نماز میخواند با تمام وجودش به یاد خدا بود و با تمامی وجودش دعای کمیل میخواند و اشک میریخت. به معنای واقعی کلمه، مقلد امام(ره) و معتقد به ولایت فقیه بود . به امام (ره) عشق میورزید و او را الگوی خویش قرار داده بود.
بینش سیاسی قوی
در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر برادران مبارز کارخانه ذوبآهن را به اعتصاب کشاند. وی دارای بینش سیاسی قوی بود و هیچگاه در مسائلی که در مملکت بوجود میآمد اشتباه نمیکرد.
دراول انقلاب که حجم زیادی ازحملات ناجوانمردانه منافقین و ملی گراهای دروغین متوجه آیت ا... مظلوم دکتر بهشتی وسایرشخصیتهای انقلابی بود؛ ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری بر مردم ثابت میشود.
دل نبستن به مال دنیا و در آرزوی شهادت
توصیه میکرد که از روحانیت مبارز دفاع کنید. به مال دنیا دل نبندید که شما را گرفتار میکند. همیشه شهادت را از خدا آرزو میکرد و در قبال خون شهدا احساس تعهد میکرد. مرتب قیامت را یادآوری میکرد .
دوران مسئولیت
به شهید رجایی ، رفسنجانی، خامنهای و همراهان علاقه خاصی داشت و میگفت: اینها بازوان امام هستند، بعد از پیروزی انقلاب به سمت مدیریت انتظامات شهر صنعتی فولاد شهر انتخاب گردید و در این پست خدمات شایانی کرد. مدت هشت ماه در این پست خدمت نمود و به جهاد سازندگی شهرکرد آمد و در مدت ده ماه در این شغل خدمت کرد و به علت حساسیت منطقه به انتظامات بازگشت.
پس از آن وارد سپاه پاسداران شد ودر اطلاعات سپاه مشغول خدمت گردید. بعد از آن مسئول اداره حراست کارخانه ذوبآهن اصفهان شد و مدتی هم در این قسمت خدمت کرد .
ناظري مثل خدا، ائمه و شهدا
بیست و نهم مهرماه 1360 به سمت فرماندار شهرکرد انتخاب شدو در این مدت خدمات ارزنده ای ایفا کرد.
شهيد جعفرزاده از همان روز اول كه وارد فرمانداري شد روش و منش خاص خويش را به اجرا گذاشت. با هر كس، با هر سن و هر طايفهاي به اتمام حجت می كرد. برنامهاي اساسي براي اكثر صنوف داشت.
فرماندار شهید در جمع اصناف قصابان می گفت: "بايد سعي كنيد همه را به يك چشم و با يک ديد ببينيد. فكر نكنيد كه اگر جعفرزاده فرماندار يا مأمور فرمانداري در مغازه شما نيست؛ كس ديگري به عنوان ناظر نيست! "
او می گفت : "ما ناظري مثل خدا، ائمه و شهدا داريم . ملائكه موكلي كه، هر شخص دو ملائكه موكلشان است و كارهايشان راکه انجام ميدهند ،اينها شاهد هستند. فكر نكنيد كه اگر بازرس نيست، اگر كسي نيست كه كار شما را درآن لحظه مورد بازرسي قرار دهد؛ شما آزاد هستيد. وقتي چاقوي قصابي را به دست ميگيريد و ميخواهيد براي كسي گوشتي وزن كنيد و به آن تحويل دهيد، از همان لحظه اول قصد قربت كنيد و به نيت اينكه خدمت به خدا و خلق خدا مي كنيد؛ وارد شويد."
بازدید از جبهه ها و شهادت در مشهد
در اول ديماه 1360 به همراه شهید مجتبی استکی که از مبارزان انقلابی و نماینده مردم شهرستان شهرکرد در مجلس شورای اسلامی بود، بعد از بازدید از جبهه ها ، تصميم گرفتند به حرم مطهر امام رضا عليه السلام مشرف شوند، پس از زیارت معشوق و کمی استراحت در شهر مشهد موقع خروج از اقامتگاه خود مورد شناسایی قرار میگیرند و درچهارراه خواجه ربیع مشهدمقدس به دست منافقین کوردل براثر اصابت ترکش نارنجک به درجه شهادت نايل شدند و به آرزوی خود رسیدند.
تهیه کننده: محمدرضا فضل اللهی
منابع:
دايرة المعارف فرهنگ اعلام شهداي استان چهارمحال و بختياري
پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنياد شهيد استان چهارمحال و بختياري
مصاحبه با خانواده و دوستان و اسناد شهید