نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
نوید شاهد - خواهر شهید "زین‌العابدین علی" نقل می‌کند: «شب به خوابم آمد و گفت: آبجی! هر دو تا پسرت لیاقت شهادت دارن، راضی شو بذار هر دوتاشون بیان. گفتم: اون‌ها لیاقت دارن، من که ندارم. گفت: چرا می‌گی لیاقت نداری؟ او همچنان اصرار داشت که با شهادت هر دو موافقت کنم که از خواب بیدار شدم. سه روز بعد ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۷۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۱

نوید شاهد - پدر شهید قاسم قاسمی می‌گوید: «روز عید فطر بود. من پسرم را به خاک سپردم. این کار را برای کوری چشم دشمنان انجام دادم. خداوند به من صبر داد تا با دستان خودم شهیدم را به خاک بسپارم.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، خاطراتی به نقل از پدر این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

«وقتی آمد ریش‌هایش بلند شده‌بود. پرسیدم: مادر جان! آنقدر کار داری که نتونستی ریش‌هات رو کوتاه کنی؟ گفت: می‌خوام وقتی شهید شدم محاسنم به خون رنگین بشه.» آنچه خواندید به نقل از مادر شهید "مرتضی قاسمی" است. نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، خاطراتی به نقل از مادر این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۷۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰

نوید شاهد - شهید "رضا میرزاخانی" پنجم فروردین ۱۳۳۸ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. وی سوم تیر ۱۳۶۲ با سمت قائم مقام ستاد پشتیبانی واحد مهندسی رزمی در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، ویژه نامه‌ای را منتشر کرده‌ است که توجه شما را به خواندن آن جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۴۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

نوید شاهد - برادر شهید "محمود مکرمی" نقل می‌کند: «خیلی برایم عجیب بود. با آن سن کم وصیت‌نامه نوشته‌بود. وصیت‌نامه اول را برداشتم. مدتی گذشت. دوباره یک وصیت‌نامه دیگر و چند وقت بعد وصیت‌نامه‌ای دیگر ... و هر بار من آنها را برمی‌داشتم؛ تا این که یک روز به او گفتم محمود! تو با این سن وصیت‌نامه می‌نویسی؟ محمود پاسخی نداد و سرش را پایین انداخت و سکوت کرد. محمود چه عاشقانه از دنیا فقط برگ کاغذ را انتخاب کرد تا بهترین واژه‌ها را روی آن بنگارد و من ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مروری بر خاطرات این شهید والامقام داشته است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۳۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

نوید شاهد - «گفتم: حیاط خانه چند ساله که موزاییک نشده؛ قبل از شهید شدنت درست می‌کردی تا جلوی مردم خجالت نکشم! خیلی جدی گفت: مادرجان! تو از حیاط خاکی خجالت می‌کشی، اما از این که هم‌وطن‌های ما به دست دشمن می‌افتن و شما نمی‌ذارین به جبهه برم خجالت نمی‌کشی؟ ناراحت شدم و گفتم: برو، تو دیگه بچه من نیستی! لبخند زد و گفت: معلومه که نیستم، من امانت الهي در دست شمام حتی شما هم ...» آنچه خواندید به نقل از مادر شهید "سیدتقی لجران‌پور" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطاله جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

نوید شاهد - «ابوالفضل به دوستش آقای عباس امانی گفته ‌بود که دیگر برنخواهد گشت. چیزی کم نداشت. خوش قدوقامت و زیبا بود. درس خوان و باهوش، شیطان و زرنگ. پدرش می‌گفت: شیطنت‌های او هم شیرین است مثل خود او! از جبهه که می‌آمد، خانواده جان تازه‌ای می‌گرفت. برکت خانه بود. الآن هم یادش برکت است.» آنچه خواندید مادرانه‌ای از شهید "ابوالفضل طوسی" است. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

خاطراتی پیرامون شهید "احمد شول":
نوید شاهد - "حاج احمد شول" جارو و شیلنگ به دست در حال نظافت بود، به من گفت كه چرا بیدار مانده‌ام و بعد قول گرفت كه آن موضوع را به كسی بازگو نكنم.
کد خبر: ۴۸۳۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - خاطرات شهید مهدی صبوری در جبهه چزابه از زبان همرزمانش را منتشر میکند. وی روز پانزدهم اسفند ماه 1338 در شهرستان فردوس متولد و روز سیزدهم فروردین1361 به مقام رفیع شهادت رسید.
کد خبر: ۴۸۲۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

نوید شاهد - همرزم شهید «مجید عبدوس» نقل می‌کند: «عراقی‌ها شروع به تیراندازی کردند. قایق‌ران برای نجات سرنشینان قایقش، مسیر دیگری را در پیش گرفت. هنوز کمی نرفته‌بودند که قایق به گل نشست. عراقی‌ها بی‌امان تیراندازی می‌کردند. دو نفر از بچه‌ها شهید شدند. ناصر در حین جابه جا کردن زخمی‌ها و شهدا، به شهادت رسید. هر لحظه ناصر جلوی چشمش بود. تصمیم گرفت شنا کند و خودش را به ناصر برساند ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

نوید شاهد - برادر شهید «مجید عبدوس» می‌گوید: «بارها به جبهه رفت و مجروح شد اما وقتی مرخص می‌شد و به سمنان می‌آمد با همان وضعیت، به ملاقات دیگر مجروحین می‌رفت. بار آخر اقدام قشنگی کرد. حرف‌هایی زد و ضبط کرد. در نوار ضبط شده گفته‌ بود: این آخرین باریه که می‌روم، اما دیگر برنمی‌گردم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

نوید شاهد - خواهر شهید "محمود نسیمی" نقل می‌کند: «کاغذی لابه‌لای وسایلش بود. شعر روی آن معنای خیلی امیدوار کننده‌ای داشت. فهمیدم فال حافظ است. تعبیر فال این بود که تا چند روز بعد خبر خوشی می‌رسد. آخر هم تاریخ فال نوشته شده‌بود ...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، در دو بخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات به نقل از خواهر شهید جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۵

نوید شاهد - برادر شهید "حسن خانبیکیان" نقل می‌کند: «جنازه‌اش روی دست مردم دست به دست می‌شد؛ به یاد حرف‌هایش افتادم. روزی که می‌خواست برود گفت: «اگه من شهید شدم، دستم رو از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدونن من دست خالی از این دنیا رفتم.» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقمندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۲۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۴

نوید شاهد - همرزم شهید "رضا میرزاخانی" می‌گوید: «موتور، دمپایی، بلوز و شلوار رنگ پریده‌اش، تمام دارایی رضا در این چند سال بود و همه نشانی‌اش در زمین. آنقدر ساده و آشکار که اصلا دیده نمی‌شد. نزدیک شد و صدای موتورش خاموش ماند. سلام کردم و گفتم: این آفتاب گرم با زیر پوشی؟ تمام تنت سوخته! سیاه شده! مثل همیشه لبخند مهربانی‌اش را بی‌دریغ نثارم کرد و گفت: دعا کن دلمون سیاه نباشه!» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش سوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - خواهرزاده شهید "رضا میرزاخانی" از خاطره شب عروسی‌اش می‌گوید: «پدر و مادر، مادربزرگ و آقاجان همه خوشحال بودند. دلیل این همه شادی، من بودم و لحظه‌هایی که سنت پیامبر مهربانی‌ها به واسطه من جاری می‌شد. دایی رضا به من قول داده‌بود و یقین داشتم که می‌آید. با هر سختی که بود خودش را به مراسم عروسی من رساند اما...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - مادر شهید "رضا میرزاخانی" نقل می‌کند: «بعد از رفتن رضا، همیشه با خودم می‌گفتم در قبال شهیدی که برای رضای خدا دادیم هیچ عوضی نمی گیریم. اما یک روز بزرگان شهر به دیدنمان آمدند تا یادی از رضا و خاطرات خوبش کنند. هدیه‌ای نیز تهیه کرده‌ بودند، من نپذیرفتم. در میان آن جمع، سید بزرگواری حضور داشت که گفت: من سیدم! دستمو رد نکنید! من هم به احترام ایشان پذیرفتم و بلافاصله سکه را روی طاقچه اتاق قرار دادم. همان شب اتفاقی برایم افتاد ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در سه بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی از زندگی شهید "جواد اسداللهی" را منتشر می‌کند که در ادامه از علاقمندان به دیدن این فیلم دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

نوید شاهد خراسان جنوبی، عکسهای یادگاری از شهید "برات سیسکانی" را منتشر می‌کند. وی روز یکم فروردین 1341 در روستای سیسکان متولد و روز چهارم تیر ماه1361 در منطقه خسروآباد به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۲۳۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

متن مکتوب مصاحبه با شهید "رضا میرزاخانی"
نوید شاهد - «همه بچه‌ها آماده حمله بودن که بارون شروع به باریدن کرد. هر چند جنگیدن توی بارون کار خیلی سختی بود، ولی کاریش نمی‌شد کرد. اول بچه‌ها ناراحت شدن که این چه وقتِ باریدن بارونـه؟ عملیـات رو شـروع کـردیم و بـه یاري خدا موفق شدیم. تعداد زیادي از عراقی‌ها اسیر شدن. یکی از اسرا می‌گفت ...» آنچه خواندید مصاحبه با شهید رضا میرزاخانی در جبهه است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه دو مصاحبه از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۲۲۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۰۷

نوید شاهد- دخترش مي گويد وقتي من هفت ساله بودم و تازه راهي دبستان شده بودم، بعضي از كلمات را درك مي كردم. با توجه به اينكه پدرم فعاليتهاي سياسي و اجتماعي زيادي انجام مي داد و مردم را به رعايت قوانين اسلامي ارشاد مي نمود.
کد خبر: ۴۸۱۹۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۵