شهید سید مرتضی رضوی
« بسم الله الرحمن الرحیم »
زندگی نامه پاسدار شهید سیدمرتضی رضوی
شهید سید مرتضی رضوی بیست ششم شهریورماه سال 1342 در روستای باباحیدر بدنیا آمد. پدرش سید مختارکارگر بود و مادرش شاهی جان خانه دار . آنچه شهید از همان روزهای اول زندگی درک کرده بودو با آن دست و پنجه نرم می کرد ، فقر و رنج و محرومیت بود. پدرش فرزندی کرو لال داشت و مدتها در آرزوی فرزندی دیگر بود که خدا مرتضی را او عطا کرد. پدر و مادر پیرسید مرتضی به سختی با کار و زحمت قادر به تامین معاش خانواده شان بودند.
مرتضی کودکی با هوش و با استعداد بود . به گاه آموختن وارد دبستان روستا شد و با شور و شوق وصف ناپذیر و علاقه زیادی که به درس خواندن داشت به خوبی پیشرفت می کرد . ولی افسوس که فقر و محرومیت به او مجال تحصیل نداد و به ناچار پس از سه سال کسب علم برای کمک به تامین معاش خانواده شان مدرسه را رها کرد. مادرش کمک پدر قالی بافی و نخ ریسی می کرد و مرتضی نیز به کمک آنها شتافت.
سیدمرتضی بدین گونه در خانواده ایی رشد کرد و بافقر و محرومیت زندگی کرد و با آن ساخت. ولی این فقر و رنج مانع رشد ایمان و تقوی در خانواده ایشان نشد . آن زمان که انوار هدایتگر و هستی بخش انقلاب اسلامی با پیامهای امام هویدا شده بود ، چون کسانی که گمشده خود را یافته باشند به طرف آن جذب شده و از یاران وفادار و جان بر کف انقلاب اسلامی قرار گرفتند. بعد از پیروزی انقلاب سید مرتضی فعالیتهای خود را در بسیج شروع کرد . بنا بر سنت پیامبر اوایل سال 1360 ازدواج نمود. سید در همان سال بزرگترین پشتوانه زندگی خود یعنی پدرش را از دست داد و مسئولیت مادر و برادر کرولالش نیز به دوش وی افتاد. با فوت پدر شهید مسئولین بسیج از اعزام سید به جبهه ها ممانعت به عمل آوردند واز او خواستند که اگر خدمتی می خواهد بکند در بسیج انجام دهد . ولی شهید مرتضی ناراحت شده و فریاد می زند در راه اسلام همه چیزمان راباید بدهیم . زن و فرزند نباید مانع رفتن ما به جبهه هابرای دفاع از انقلاب و اسلام شود.
از آنجایی که خانواده این شهید از ایمان بالایی برخوردار بودند ، با وجود همه مشکلاتی که داشتند قبل از عملیات فتح المین با بدرقه مادر و همسر عازم جبهه های نورعلیه ظلمت شد . مادرپیر در بدرقه پسر خود قرآن بالای سرش گرفت و گفت برو پسرم به امید خدا، چون برای خداست برو ، امیدوارم به آرزویت برسی.
شهید سیدمرتضی در حالی که تنها یادگارش بنام علی اکبر دو ماه بود که به دنیا آمده بود ، به جبهه شوق اعزام گردید و در کنار سایر رزمندگان اسلام به مبارزه بی امان با صدامیان پرداخت و در تاریخ هیجدهم اسفند ماه 1360 در عملیات فتح المبین ، محور دزفول – شوش بر اثر ترکش خمپاره آسمانی شد و به لقاءالله پیوست . پیکر پاکش پس از انتقال به زادگاهش باباحیدر با شکوه خاصی تشییع و به خاک سپرده شد .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
با تشکر فراوان از شما برادران نوید شاهد بخاطر درج زندگی نامه شهید.