تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی ایران
تجارب زندگی جانبازان
ضایعه نخاعی ایرانی
علی اسماعیلی وردنجانی1، محمود اسماعیلی
وردنجانی2، حیدر علی عابدی3، فاطمه قانی دهکردی4،
رضا مسعودی5، اکبر منصوری6، حسین رفیعی7*
1- کارشناس
ارشد آموزش پرستاری، مرکز تحقیقات بیماری های مزمن در منزل، دانشگاه علوم پزشکی همدان، همدان، ایران.
2- دانشجوی
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، واحد نجف آباد (اصفهان)، دانشگاه آزاد اسلامی،
اصفهان، ایران.
3-
دکترای پرستاری، دانشیار، دانشکده پرستاری و مامایی،
واحد
خوراسگان (اصفهان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران.
4-
دانشجوی دکترای پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی شیراز ،
شیراز، ایران.
5-
دکترای پرستاری، استادیار، دانشکده پرستاری و
مامایی، دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد ، شهرکرد، ایران.
6-
کارشناسی ارشد آموزش پرستاری، دانشکده پرستاری و مامایی، واحد خوراسگان
(اصفهان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران.
7- کارشناس
ارشد پرستاری ویژه، دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد ، شهرکرد، ایران.
چکیده:
مقدمه:
حدود 40% از افراد ضایعه نخاعی ایرانی (2000 نفر) را جانبازان ضایعه نخاعی جنگ
تحمیلی تشکیل می دهند، با توجه به اهمیت موضوع و عدم انجام مطالعه ای در این زمینه
هدف از انجام این مطالعه بررسی تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی استان چهارمحال و
بختیاری می باشد.
روش:
در
این پژوهش از رویکرد کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. شرکت کنندگان جانبازان
ضایعه نخاعی بودند که از میان جانبازان
ضایعه نخاعی استان چهارمحال و بختیاری انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه
گیری به روش مبتنی بر هدف بوده و اشباع اطلاعات در آخر به 9 جانباز ضایعه نخاعی
رسید. داده ها به صورت مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته با شرکت کنندگان، جمع آوری و
سپس به طور کامل یادداشت برداری شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش کلایزی استفاده
شد.
یافته
ها:
پس از
تجزیه و تحلیل اطلاعات بدست آمده حاصل از مصاحبه با جانبازان ضایعه نخاعی،649 کد
سطح 1، 48 کد سطح 2، 29 کد سطح 3 و در نهایت
12 تم اصلی استخراج شد. تم های اصلی این مطالع شامل: لحظه جان فشانی، ثابت
قدم بودن، تقدیر و سرنوشت، مشکلات، ایثار و فداکاری، آرزوها، الگو بودن، دغدغه ها،
خاطرات، سرمایه گذاری برای انقلاب، ادامه زندگی و سیستم های حمایتی بود.
نتیجه گیری:
نتایج
حاصل از این مطالعه درک عمیقی از تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی در اختیار مردم
و مسئولین قرار می دهد و محققان پیشنهاد نموده
ویلچرهای جانبازان ضایعه نخاعی از نظر ظاهری متفاوت از ویلچرهای سایر مصدومین
ضایعه نخاعی باشد تا جانبازان ضایعه نخاعی در سطح اجتماع متمایز از سایر مصدومین
ضایعه نخاعی باشند.
هر ساله هزاران نفر در اثر حوادث مختلف (تصادفات، ورزش،
سقوط از ارتفاع، بیماری ها، جنگ و خشونت قربانی صدمات نخاعی می شوند. نسبت ایجاد
ضایعه نخاعی به علت خشونت و جنگ (15%) می باشد، اما این آمار در کشورهایی که درگیر جنگ بوده اند
متفاوت است، بطوریکه در ایران 5000 بیمار ضایعه نخاعی وجود دارد، که از این تعداد
2000 نفر قربانیان جنگ تحمیلی ایران- عراق و 3000 نفر دیگر در اثر سایر عوامل دچار
آسیب نخاعی شدهاند (مرکز
ملی
آمار ضایعه نخاعی[1]،
2010)، یعنی حدود 40% افراد ضایعه نخاعی ایرانی را جانبازان جنگ تحمیلی تشکیل می دهند. افراد مبتلا به صدمات
نخاعی، به دلیل محدودیت حرکتی و از دست دادن حس و حرکت در قسمتی از بدن به مشکلات
جسمی، اقتصادی، روانی و اجتماعی زیادی مبتلا میگردند (Song and Nam,
2010).
عابدی و همکاران (2012) زیر و رو شدن زندگی را در ابعاد
جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی به عنوان تجارب زندگی مصدومین ضایعه نخاعی عنوان
کرده اند. اسماعیلی وردنجانی (1390) نشان داد که تجارب زندگی این مصدومین شامل دو
تم اصلی فاجعه و برگشت به زندگی می باشد، تم فاجعه در بر گیرنده تم های (علل
حادثه، عوارض جسمی، ضایعه نخاعی شدن و معلولیت، عدم آمادگی سیستم درمانی، دست شستن
از زندگی، زندگی با آینده نامعلوم، زیر و رو شدن زندگی، دست و پنجه نرم کردن با
مرگ، انزواطلبی، پشیمانی، هزینه های کمر شکن درمانی، واکنش دیگران و وابستگی) و تم
بر گشت به زندگی شامل (کنار آمدن با مشکلات، امید، حمایت، مقایسه و برگشت به
زندگی) بود، در نهایت محققان این مطالعه بیان کردند بسته به اینکه آیا در زندگی یک
مصدوم ضایعه نخاعی عوامل برگشت به زندگی توانایی غلبه بر عوامل فاجعه را داشته
باشند و یا برعکس، دو مسیر پیش روی مصدومین قرار می گیرد، در مسیر زندگی و در مسیر
مرگ (اسماعیلی وردنجانی، 1390).
یک حادثه مصیبت بار در زندگی، روبرو شدن با چالش ها و پیشرفت
رو به جلو یا جدا شدن از جامعه تجارب
زندگی مصدومین ضایعه نخاعی مطالعه چن و بور (2007) بودند، در تم تجربه یک حادثه
مصیبت بار در زندگی، شرکت کنندگان: فلج شدن و نقص عضو، غم و غصه[2]،
افکار خودکشی، برداشت منفی از خود، آینده مبهم، مشکلات اقتصادی و بحران خانوادگی
را تجربه کرده بودند، در تم روبرو شدن با چالش ها مصدومین ضایعه نخاعی دست یابی
مجدد به خود، ادراکات، بهبود وضعیت روانی- معنوی، جنسی، سیستم های حمایتی و برنامه
ریزی برای آینده را تجربه کرده و بیان می کردند که آنها نیاز به گسترش استراتژی
های جهت بازگشت موفق به جامعه به عنوان یک فرد معلول داشته اند و در نهایت در این
مطالعه نشان داده شد که سازگاری، داشتن مشوق و سیستم های حمایتی مهمترین عوامل
پیشرفت رو به جلو بوده و مانع از ایزوله شدن و جدا شدن بیماران ضایع نخاعی از
جامعه می باشد (Chen & Boore, 2007).
مطالعات زیادی به بررسی تجارب زندگی مصدومین ضایعه نخاعی
پرداخته اند، امید و ناامیدی: زنده شدن
امید در مصدومین با ضایعه نخاعی (Lohne and Severinsson, 2004)، تجربه بیماران ضایعه نخاعی از امید و رنج در طول
سال اول بعد از ضایعه نخاعی (Lohne and Severinsson, 2004)،
نبرد بین امید و رنج: یک مدل مفهومی در مصدومین با ضایعه نخاعی (Lohne, 2007)، قدرت امید: تجربه بیماران ضایعه نخاعی از امید یکسال
پس از ضایعه نخاعی (Lohne
and Severinsson, 2005)، زندگی
با ضایعه نخاعی: یک مطالعه گراند تئوری[3] (Chen and
Boore, 2oo7)، برگشت به زندگی: تجربه مصدومین
ضایعه نخاعی 3 تا 4 سال بعد از ضایعه (Lohne, 2009)،
موانع و تسهیل کننده های سازگاری با ضایعه نخاعی در بیماران ایرانی (Babamohamadi, 2011).
اما قانعی و همکاران (1384) بیان می کنند که متاسفانه علی رغم اینکه ایران یکی از
قربانیان جنگ های بلند مدت است اما با گذشت سال ها از این وقایع، هنوز اطلاعات
موجود درباره وسعت، صدمات و عوارض مزمن ناشی از جنگ در جانبازان ناکافی می باشد (قانعی
و همکاران، 1384)، یکی از موضوعاتی که درباره آن کاری انجام نشده تجارب زندگی این
گروه از جانبازان می باشد بنابراین هدف از این مطالعه بررسی تجارب زندگی جانبازان
ضایعه نخاعی ایرانی می باشد.
روش اجرا:
ماهیت،
موضوع و سوال از جمله عوامل تعیین کننده در انتخاب روش تحقیق می باشند (هالووی و
ویلر، 2002؛ وود و همکاران[4]،
2003). زمانیکه هدف پژوهش درک تجارب شرکت کنندگان باشد، مناسب ترین روش تحقیق،
پدیدارشناسی است (برنز و گرو، 2008). موضوع مورد مطالعه در
این پژوهش تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی می باشد و نوع پژوهش نیز کیفی پدیدارشناسی
توصیفی است. پدیدارشناسی عبارت از مطالعه تجربیات افراد است. در این
روش محقق از طریق مصاحبه و توضیحاتی که افراد شرکت کننده می دهند به بررسی تجربیات
انسانی می پردازد. روش اصلی برای جمع آوری داده ها مصاحبه های
عمیق نیمه ساختار یافته بود. شرکت کنندگان در این مطالعه جانبازان ضایعه نخاعی
استان چهارمحال و بختیاری بودند که بر اساس معیارهای ورود (ضایعه نخاعی بودن
بدنبال جنگ تحمیلی) و خروج (جانبازانی که به دلایل مشکلات روحی و روانی و یا جسمی
قادر به بیان تجارب خود نبودند) وارد مطالعه شده و حجم نهایی نمونه بر اساس قاعده
اشباع اطلاعات تعیین و حجم نمونه نهایتا به 9 نفر جانباز ضایعه نخاعی رسید. پس از
مشخص شدن نمونه ها، از طریق تماس تلفنی توضیحات لازم درباره پژوهش در اختیار شرکت
کنندگان قرار گرفت. پس از اعلام آمادگی شرکت کنندگان جهت شرکت در مطالعه، درباره
محل انجام مصاحبه بر اساس راحتی جانباز هماهنگی های لازم جهت انجام مصاحبه صورت
گرفت و پس از کسب رضایت آگاهانه شفاهی و کتبی از شرکت کنندگان اقدام به مصاحبه با
آنها شد. تمام مصاحبه های انجام شده بر روی نوار ضبط شده و جهت تجزیه و تحلیل داده
ها از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. بدین صورت که بلافاصله بعد از اتمام هر
مصاحبه، متن آن به صورت کامل و کلمه به کلمه بر روی کاغذ پیاده شد. هر مصاحبه قبل
از مصاحبه بعدی کد گذاری و تجزیه و تحلیل انجام شد. پس از مطالعه، مرور و بازخوانی
خط به خط متن مصاحبه ها و داده ها، جملات کلیدی و مفاهیم اصلی مشخص شده و به آنها
کد داده شد. در مرحله بعد با مقایسه دائمی داده ها و کد ها، واحد های معنی دار و
تم های اولیه شناسایی گردید. فرایند تجزیه و تحلیل داده ها تکرار شونده بود و تم
های اصلی با کامل شدن بازخوانی متن مصاحبه ها و پیشرفت تجزیه و تحلیل پدیدار
گردید.
محور سئوالات مصاحبه تجارب زندگی شرکت
کنندگان، مشکلاتی که آنها در زندگی روزمره با آن مواجه هستند، روش های سازگاری و
مقابله با مشکلات و .... بود. مدت زمان هر مصاحبه با توجه به شرایط، فرصت و
علاقه شرکت کنندگان بین 45 تا 60 دقیقه بود.
نتایج:
در پی دستیابی به هدف این
پژوهش که همان تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی است، پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات
بدست آمده حاصل از مصاحبه با جانبازان ضایعه نخاعی با استفاده از روش هفت مرحله ای
کلایزی،649 کد سطح 1، 48 کد سطح 2، 29 کد سطح 3 و در نهایت 11 تم اصلی استخراج شد. تم های اصلی این مطالع
شامل: لحظه جان فشانی، ثابت قدم بودن در هدف، تقدیر و سرنوشت، مشکلات،
ایثار و فداکاری، آرزوها، الگو بودن، دغدغه ها، خاطرات، سرمایه گذاری برای انقلاب
، ادامه زندگی و سیستم های حمایتی بود، نمودار شماره 1.
نتایج این مطالعه درک و
شناخت عمیقی از مراحل مختلف تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی، راهبردهای اتخاذ
شده توسط جانبازان جهت برخورد و روبرو شدن با ضایعه نخاعی را روشن می نماید و
مقوله های بدست آمده پاسخگوی هدف و سوال پژوهش یعنی تجارب زندگی جانبازان ضایعه
نخاعی چگونه است می باشند.
1- لحظه جان فشانی:
این تم شامل تجارب شرکت کنندگان در مطالعه از لحظه وقوع
آسیب و حادثه ای می باشد که منجر به ضایعه نخاعی شدن شرکت کنندگان در مطالعه ما
شده است:
«... موقعی که خمپاره 120 داشت توی هوا به سمتم
می یومد، صداش را شنیدم، خمپاره 120 همینطور که صوت می کشد و میاد معلومه که نزدیک
می خورد یا دور می خورد، سریع درازکش کردم، دیدم که خمپاره 120 خورد پشت سر من و
من را پرت کرد توی هوا و وقتی که افتادم پایین، بیهوش بودم ولی انگار که بیهوش
نبودم حالا از دل روشن بودم ولی بیهوش بودم مثل یک میخ یا سوزنی که بره توی پا
اینجوری درد می کرد کمرم هم درد گرفته بود، وقتی که خوردم روی زمین گفتم که دوتا
پام قطع شده دست کشیدم به یکی از پاهام اومدم تا پایین دیدم که نه قطع نشده به پای
دیگه ام هم دست کشیدم، بودش و قطع نشده بود درد می کرد یک چیزی هم داخل پام شده
بود که ترکش بود، و خورده بود به استخوانم، متوجه نشده بودم که هنوز جی شده، دستای
خونیم را کشیدم به صورتم و بلند شدم چند متری بیشتر نرفته بودم که ترکش سرد شد و
من افتادم و دیگه نتونستم که بلند بشم، شروع کردم به سینه خیز رفتن ...»
«در عملیات والفجر 8 بسیجی بودم، داخل سایت نیروی هوایی،
هواپیماهای عراقی اومدن و بمباران کردند و ما دفاع می کردیم و من در موقع دفاع
ترکش به کمر و گردنم اصابت کرد و قطع نخاع شدم»
«در
منطقه عملیاتی فاو در گردان حضرت امیر(ع) و حین نگهبانی حدودای ساعت 8-
9 شب در اثر شلیک تیر مستقیم روی یک نهر آبی که غواص های عراقی می خواستن از اونجا
وارد بشن پشت گردان ها و ضربه بزنن به نیروها، که ما می خواستیم نگذاریم این کار
را بکنند، از بغل از ناحیه پهلو مورد اصابت قرار گرفتم و از ناحیه نخاع مجروح شدم،
بعد از مجروحیت اعزامم کردند به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان، آنجا تحت
مراقبت قرار گرفتم، بعد بهم گفتند که قطع نخاع
شدی، اما من نمی دونستم که قطع نخاع یعنی چی؟ و اسرار می کردم که می خوام
از تخت بیام پایین و را برم....»
2-
ثابت قدم بودن در هدف، این تم شامل
ساب تم های: هدفمند بودن، ادامه مسیر، ثابت قدم بودن و حضور در صحنه می باشد.
این تم دلالت بر این دارد که جانبازان ضایع نخاعی از همان
دوران کودکی و قبل از انقلاب و در دوره ستم شاهی دارای ایمان قوی و روحیه ظلم
ستیزی بوده و در راه پیمایی ها و تظاهرات های ضد شاهنشاهی شرکت فعال داشته و با
پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 و شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل
شتافته و از خود رشادت ها و جان فشانی ها آفریدند، پس از ضایعه نخاعی شدن، در حین
جنگ و بعد از اتمام جنگ، در تمام صحنه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... همچنان
نقش فعال ایفا می کنند. بنابراین هدف این عزیزان از همان دوران کودکی مشخص و واضح
بوده و در تمام دوران زندگی به دنبال دست یابی به اهداف خود که همانا پیروزی و
پاسداری از انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بوده پرداخته اند.
«
متولد سال 1342 هستم و یا قشنگ تر بگم سرباز امام خمینی(ره) هستم که
امام در سال 1342 فرمودند سربازها و نیروهای من یا در حال بدنیا آمدن و یادر رحم
مادرانشان هستند، ... دوران قبل از انقلاب توی انجمن اسلامی مدرسه بودم توی
تظاهرات ها و راهپیمایی های مختلف شرکت داشتم، عاشورای سال 57 کفن پوش شدیم رفتیم
جلوی پاسگاه تظاهرات شدیدی انجام دادیم.....به یاری خدا و امام زمان(عج)
22 بهمن 57 انقلابمون به رهبری امام خمینی پیروز شد.... زمانی که جنگ شروع شد از
همون اولش داوطلب بودیم، برادر بزرگتری داشتم ایشون زرنگ و مستقل تر بود از ما، ایشون
رفتن جبهه ولی من هرچه تلاش کردم برم با
مخالفت پدر و مادرم روبرو می شدم و می گفتند که بزارین برادرتون بیاد بعد شما
برین..... نهایتا به قرآن کتاب خدا پناه بردم و استخاره کردیم آیه ای راجع به جهاد
اومد، پدرم راضی شد قلبا هم راضی شد و من رفتم جبهه دقیقا روز سالگرد تولدم عین
اینکه باز دارم متولد میشم و زندگی جدیدی را
شروع کردم و رفتم و به خواست خدا از ناحیه نخاع در مرحله دوم عملیات بیت
المقدس و برای فتح شلمچه و در منطقه شلمچه مجروح شدم..... الان هم 30 سال و خورده
ای است که دارم با این قضیه: ضایع نخاعی، بیمارستان، ویلچر، آسایشگاه، اطاق عمل و
... دست و پنجه نرم می کنم.... در این سی سال و خورده ای حتی نشده که یک لحظه پیش
خودم فکر کنم که ای کاش نرفته بودم اگر نرفته بودم فلان و فلان شده بود یا فلان
پست و مقام را داشتم، اصلا یک لحظه هم نشده، امیدوارم خداون علمین کمکم کنه که تا
آخرین نفسم ثابت قدم بمونم......»
«.... وقتی که گفتند که آمریکا می خواد با ناواش حمله کنه
اولین بار جانبازا بودن که گفتم داوطلبانه میریم و با قایق های تندرو بزنیم به قلب
دشمن تکه تکه بشیم و بقیه بدنمون که هست را برگردونیم به خودش و این دست و پاهای
امانت را برگردونیم به خودش»
«روزی که دکتر اومد توی نقاحتگاه خونه، اونجا 11 تا جانباز
ضایعه نخاعی بودیم، بهمون گفتند که شما از ناحیه نخاع آسیب دیده ایدو با جراحی و
هیچ جای جهان پیش نیومده که کسی توی این وضعیت دیگه خوب بشه، پاششی و برین خونه
هاتون، اون روز سخت ترین روز زندگی من بود، تمام امیدم ناامید شد، چون که ما توی
این فکر بودیم که زودی خوب بشیم و باز دوباره بریم منطقه که آب پاکی را ریختن روی
دستمون، از اینکه نخاعی شده بودم مشکلی نبود، مشکلمون اینجا بود که دیگه نمی
تونستیم بریم راهمون را ادامه بدیم و راهمون نیمه تموم می موند، اما خوشبختانه
نذاشتن که اسلحه مون روی زمین بمونه، چه اسلحه ما را و چه اسلحه شهدا را، ایرانی
ها و غیرت ایرانی و ایرانی جماعت با غیرت
و غرورش نگذاشت که اسلحه ما روی زمین بمونه و رفتند و اتفاقا روز به روز هم
استقبال بیشتری می شد و خوشبختانه در جنگ پیروز شدیم».
«توی عملیات والفجر 8 از ناحیه نخاع مجروح شدم، بعد از جنگ
هم در صحنه ارزش های انقلاب اومدیم و با توجه به اینکه ضایعه نخاعی شده بودیم و یک
فرد ضایعه نخاعی مشکلات خاص خودش را داره باز هم آمدیم در صحنه های انقلاب و در
صحنه های ورزشی وارد شدیم و تواناییم را بجایی رسوندم که در مسابقات قهرمانی شنای
کشوری 2 بار مقام دومی را کسب کردم، منه جانباز که در زمان جنگ اون صلابت و سلامتی
را داشتم الان هم به عنوان یک ورزشکار و همچنین به عنوان فرمانده بسیج استان و عضو
هیات مدیره انجمن ضایعه نخاعی فعالیت می کنم ».
3-
تقدیر و سرنوشت:
این تم بیان کننده این مورد می باشد که جانبازان شرکت کننده
در مطالعه ما ضایعه نخاعی شدن و مشکلات مرتبط با آن را تقدیر و سرنوشت و خواست
خداوند دانسته و در برابر این خواست خداوند نه تنها شاکی نبوده بلکه سپاس گذار نیز
می باشند و این دل سپردن به تقدیر و سرنوشت همراه با سایر عوامل بحث شده موجبات
سازگاری کامل آنها را با این وضعیت فراهم کرده است.
«به
دلیل ضایع نخاعی شدن و مشکلات همراهش خداوند عالم بهمون بچه ای نداده ولی خوب
داریم پیگیری می کنیم الن هم این سفر زیارتی را می خواهیم بریم (کربلا) که اگه
صلاح و مصلحت خدا باشه، باز هم راضیم به رضای خدا، تسلیم رضای خدا هستیم اگه صلاحه
بهمون اولاد بده اگر هم که صلاح و مصلحت نیست همین را هم پذیرفتیم، من چه خودم و
چه خانمم باهاش کنار اومدیم، تا حالا نشده، چندین بار هم پیگیری کردیم ولی تا حالا
موفق نشدیم اگه خدا خودش صلاح دونست مه بهمون میده»
«.... این مجروحیت نخاعی
شدن ما خواست خدا بوده، یعنی این تیری که خورد توی کمر من و من را ضایعه
نخاعی کرد اگر یک ذره این طرف تر می خوذد که من شهید میشدم و اگر یک مقدار اون طرف
تر می خورد ضایعه نخاعی نمی شدم، خواست خداوند بوده، مصلحت خداوند، حکمت خداوند
براین بوده، تقدیر ما این بوده که نخاعی بشیم»
«خیلی ها که اونموقع (هنگام ضایعه نخاعی شدن و در
بیمارستان) کنارم بودند می گفتند که قسمت اینطوری بوده، می گفتم که اگر قسمت بود و
یا هر چیز دیگه ای از این راضی ام که در راه خدا، جمهوری اسلامی و وطنم اینطوری
شدم و به بچه ها گفتم نگران نباشین و پناه آوردم به حضرت ابوالفضل العباس (ع)»
« رفتم و به خواست خدا از ناحیه نخاع در مرحله دوم عملیات
بیت المقدس و برای فتح شلمچه و در منطقه شلمچه مجروح شدم.....».
«میشه که امید داشت، انسان هر لحظه خدا را باید در نظر
بگیره و این باعث میشه که هیچ وقت کم نیاره، دیگه خدا کمک کرد با این مشکل بهتر
کنار اومدیم و راضی هستیم به رضای خدا، هر چی که خودش مصلحت بدونه و هرچی که خودش
بخاد».
4-
ایثار و فداکاری:
«زمان
جنگ کسی فکر نمی کرد که جانباز یعنی چی؟ یا مثلا بگوید اگر اسیر شدم یک روز آزاد
میشم و بهم می گن آزاده! ما هدفمون فقط اسلام بود و وطنمون و شهادت، حتی به شهادتش
هم فکر نمی کردیم و بقولی می گفتیم که کشته بشیم ولی یک وجب از خاک کشورمون را
دشمن نگیره، اصلا توی این فکرها بچه ها نبودن، هیچکدام، هر کس واقعا جانانه برای
آب و خاکش و برای دینش و کشورش می جنگید، پشیمون هم نیستم همین الان هم خدا را شکر
می کنم که اگر مجروح شدم در راه وطنم شدم»
«روزای اول توی پادگان آموزشی جلسه ای گذاشتن و گفتن آقایون
این راهی که می خواهین برین همه چیز توش هست الا برگشت، سالم رفتنتون با خودتونه،
اما برگشتنتون و یا چطری برگشتنتون با خداست، از کشته شدن گرفته تا مجروحیت های
مختلف، اسیر شدن به دست دشمن، ضایع نخاعی شدن، کر و کور شدن، از دست دادن پا، سر و
دست و... تمام این ها را گفته بودند رامون، بقوله چشم و گوش بسته نرفته بودیمف
روشنمون کرده بودن ولی ما رفتیم تا همه سختی ها را به جان و دل بخریم تا بقیه سختی
نکشن... »
5- آرزوها: عشق به
شهادت و از قافله عقب موندن و آرزوی رسیدن به قافله دوستان شهید سفر کرده، تحویل
دادن نظام جمهوری اسلامی به صاحبش آقا امام زمان (عج).
«...
به وضوح می دیدیم که از قافله عقب موندیم، هر روز و هر روز، دوستامون، رفیقامون
یکی یکی شهید می شدند و ما تنها سعادتی که نصیبمون می شد این بود که شاهد لحظه
شهادتشون پیششون باشیم و سرشون را تو بغلمون بگیریم و زار زار برا بدبختی خودمون و
جاموندن خودمون از اونا گریه کنیم و ازشون بخواهیم که از خدا بخوان تا مارا هم
ببره پیششون...»
«زمان جنگ کسی فکر نمی کرد که جانباز یعنی چی؟ یا مثلا
بگوید اگر اسیر شدم یک روز آزاد میشم و بهم می گن آزاده! ما هدفمون فقط اسلام بود
و وطنمون و شهادت، حتی به شهادتش هم فکر نمی کردیم و بقولی می گفتیم که کشته بشیم
ولی یک وجب از خاک کشورمون را دشمن نگیره، اصلا توی این فکرها بچه ها نبودن،
هیچکدام، هر کس واقعا جانانه برای آب و خاکش و برای دینش و کشورش می جنگید، پشیمون
هم نیستم همین الان هم خدا را شکر می کنم که اگر مجروح شدم در راه وطنم شدم»
«شاید که لیاقت شهادت را نداشتیم ...»
«انشاالله که خدا کمک کنه و این انقلاب را رهبر عزیزمون با
دستای خودش به صاحب اصلیش آقا امام زمان (عج) تحویل بده»
«ادامه
دار بودن انقلاب اسلامی تا ظهور آقا امام زمان(عج)»
6-
الگو بودن:
این تم بیانگر الگو بودن جانبازان ضایعه نخاعی برای سایر
افراد جامعه از یک طرف و از طرف دیگر اینکه
جانبازان ضایعه نخاعی الگو و نماینده سایر جانبازان در سطح جامعه می باشند.
«...
بیست و چند ساله که با این قضیه کنار اومدم، شاید که لیاقت شهادت را نداشتیم و
خواست و اراده خداوند بوده و ما توانستیم که در اجتماع خودمون را حفظ کنیم، وظیفه
داریم که به نسل آینده آگاهی دهیم و در معرض دید قرار بگیریم، جانبازان ضایعه
نخاعی جانبازانی هستند که بالای 50% نقص عضو دارند و کلا کسانی هستند که
نماینده سایر جانبازان هستند و
مشاهده می شوند....»
«به بچه های خودم میگم، با این وضعیت جسمی که من دارم از پا
ننشسته ام و همه جور فعالیتی دارم (درس، ادامه تحصیل، دانشگاه، اداره، ورزش و باشگاه، خانه داری و
بچه داری، رسیدگی به درس و مشق بچه ها و ...) شما که سالم سالم هستید باید بتونید
بیش از اینا تو اجتماع فعالیت داشته باشید، حالا هرجوری که بشه، داشتن یک کار
آبرومندانه که برا خدمت رسانی به جامعه باشه، شما که فرد سالمی هستید هیچ بهونه ای
ندارید، حالا افرادی مثل ما شاید بهونه ای داشته باشند و اونهم فقط یک بهونه مثلا
بگن که دست هامون و یا پاهامون از کار افتاده و راه نمی تونیم بریم»
7-
خاطرات:
این تم مربوط به کلیه خاطراتی می شود که جانبازان ضایعه
نخاعی از نحوه اعزام به جبهه خود، نحوه راضی کردن پدر و مادر، نحوه نبرد با دشمن،
شهادت و جانباز شدن دوستان و همرزمان خود، تعریف کرده و این خاطرات جزئی از زندگی
آنها شده و با این خاطرات زندگی می کنند.
«سخت ترین لحظات، لحظات وداع با دوستان و همرزمان بود، وداع
شب حمله و از همه سخت تر وداع با همرزمی بود که توی بغلت شهید میشد، خوشا به
سعادتشون که شهید شدن ما شاید لیاقتشو نداشتیم».
8-
دغدغه ها:
این تم مربوط به درگیری های ذهنی جانبازان ضایعه نخاعی شرکت
کننده در مطالعه ما می باشد که اکثرا نگرانی آنها، دغدغه دین، اسلام، کمرنگ شدن و
به دست فراموشی سپرده شدن ارزش های امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی
باشد.
«حمایت اجتماعی از ما حمایت فرهنگی است، با توجه به اینکه
خیلی وقته از جنگ گذشته مقداری اطلاع رسانی برای نسل های جدید کمرنگ شده، محصلان
باید آموزش داده بشن تا بدانند که یک زمانی جنگی بوده، اینجوری شده، عده ای شهید
شدن، عده ای جانباز، مفقودالاثر، که به دید ترحم به آنها نگاه نکنند بلکه به دید
یک ایثارگر واقعی با آنها نگاه کنند که رفته و سلامتیش را که بهترین نعمت الهی است
واسه چی داده، و اون چیزایی که این بچه ها واسسشون رفتن جبهه و جنگ کمرنگ نشه....»
«از همه مردم و بخصوص جوان های می خوام انا بگم که این ارزش
ها مفت بدست نیومده ما بهترین جوان ها را دادیم و من خودم همین الان که با
جنابعالی صحبت می کنم شاید خیلی از شب ها خواب اون جوان ها را ببینم و تا صبح بی
خوابی بکشم، چه جوان هایی، واسه چی رفتن؟ بهترین جوان ها را در راه اسلام و
وطننمون دادیم که خیلی هزینه کردیم برای این انقلاب، از کردم و جوان ها می خوام که
تا اونجایی که در توانشون هست برای این آب و خاک و برای جمهوری اسلامی خدمت کنند
که خدایی نکرده چشم بیگانه ای به طمع به مملکتمون نخوره، الان خودمون با ابن حال
که روی تخت هستیم اخبار را نگاه می کنیم، بعضی ها را می بینیم که می گن ای کاش
آمریکا میومد و ایران را می گرفت، بابا همین تلویزیون را نگاه کنین ببینین آمریکا
توی عراق چه ارمغانی آورد؟ برای افغانستانی ها چیکار کرد؟»
«مردم فکر نکنند که جانباز ضایعه نخاعی هیچ کاری نمی تونه
انجام بده، فرض بفرمایین نگین که توانایی آنچنانی نداریم، باید بدانند که یک فرد
ضایعه نخاعی باید شرایط واسش مهیا باشه، بپذیرند که اگه اجتماع همراهی کنه باهاش توانایی
او می تواند برابری کند با افراد سالم و یا حتی بیشتر از آنها هم می توانند که کار
انجام دهند».
« مواظب
باشیم چشم بیگانگان به طمع به مملکتمون
نیوفتد»
9-
سیستم های حمایتی
این تم شامل سیتم های حمایتی جانبازان که مهمترین آنها
خانواده و مخصوصا همسران و مادرانشان هستند و سیستم های حمایتی اجتماعی که در راس
آنها بنیاد شهید و امور ایثارگران است، حمایت های اقتصادی، دارو تجهیزات، حمایت
های فرهنگی، آموزشی و ورزشی و... که این سیستم ها سبب سازگاری بهتر جانباز ضایعه
نخاعی با شرایط و مسائل و مشکلات موجود می
شود.
«بعد از ضایعه نخاعی شدنم اون حس انسان دوستی در وجود همسرم
بود و مشکل بنده را قبول کردند، بله با وجود اینکه از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی
نداشتیم مثلا فرض بفرما که حقوق کمی داشتم و مشکلات هم زیاد بود دیگه خانواده
پذیرفتن و این فرهنگ را داشت که قبول کنه که من در راه خدا اینجوری شده ام و گفت
که من هم به خاطر خدا تا پای جانم پات وایسادم»
«سازگاری بچه هام با وضعیت ضایعه نخاعی من نسبت به همسرم
مشکل تر بود، چون که اونا کوچیک بودن، بچه یک زمانی به ظاهر می دید و در اجتماع
سوالاتی واسشون پیش میومد، وقتی که پدر دوستانشون و همکلاسی هاشون را می دیدن، که
پدرم چطور اینطوری شده، اولش از خودم مستقیم نمی پرسیدن از مادرشون می پرسیدن و
این همسرم بود که با پاسخ هاش بچه هام را قانع می کرد و توضیحات لازم را به آنها
می داد».
«وقتی که رفتیم خواستگاری کلیه مشکلات را مطرح کردیم و این
که ما این مشکلات را داریم، همسرم هم قبول کرد که با جانباز ضایعه نخاعی زندگی کنه
و خودش و زندگیشو وقف جانباز ضایعه نخاعی کنه»
«آدم قطع نخاع شرایط سختی داره که همش بر دوش همسرش است، جابجا
کردن، سوار کردن، پیاده کردن، تر و خشک کردن، ولی خوب این را هم بگم که همسر من از
این لحاظ خیلی خوبه و تا حالا ادعا نکرده و نگفته که من خسته شدم از زندگی با تو،
تا حالا چیزی ازش ندیدم که نشون دهنده نارضایتی و یا ناراحتی یا خسته شدن از زندگی
با من باشه».
«مادر من وقتی که فهمید من جانباز شدم و نیاز به پرستار
خصوصی دارم، ایشون زمانی که من بیمارستان بودم 14 ماه، امیدوارم اینا یک جایی ثبت
بشه، ایشون موقعی که اومد و پرستار من شد تو بیمارستان امین، 14 ماه یکسره تو
بیمارستان پرستار من بود که خود ایشون مریضی های مختلفی گرفت ولی برو نیاورد......حتی
وقتی شهادت تنها بچه برادرشو بهش خبر دادند نرفت مراسمش، گفت شهید راضی نیست که من
از پیش بچه ام برم و زخم هاش بدتر بشه...».
10-سرمایه گذاری:
جانبازان ضایعه نخاعی از، از دست دادن سلامتی شون، از دست
دادن اعضا بدنشون، به عنوان هزینه کردن و سرمایه گذاری برای انقلاب و دین اسلام و
ارزش های امام و انقلاب صحبت می کنند.
«به یاری خدا و امام زمان(عج) و رهبری امام
خمینی(ره) هرچند که خون های زیادی دادیم تا پیروز شدیم ولی خوب الان
اون خون ها که ریخته شده به ثمر نشسته و انقلاب ما حرف اول را توی دنیا می زنه»
11-ادامه زندگی
این تم بیان می کند که زندگی جانبازان ضایعه نخاعی به صورت
نرمال و عادی و در ادامه زندگی قبل از ضایعه نخاعی ادامه پیدا کرده و ضایعه نخاعی
شدن نه تنها باعث رکود زندگی خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی این افراد نشده بلکه سبب
بهبود و پیشرفت زندگی آنها در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، معنوی،
روانی و خانوادگی شده است.
«من محصل بودم و هنرستان بودم متاهل نبودم مجرد بودم، بعد
از ضایعه نخاعی سال 6، خوب بیمارستان بودو آسایشگاه و این حرفها، البته ناگفته
نمونه در حین همین که دوران نقاهت را می گذروندیم آموزش تعمیر تلفن دیدم، اموزش
تعمیر رادیو رفتم، یک سری کلاس های آمزش عربی رفتم، توی دانشگاه کلاس های مختلف
رفتم و بیکار ننشستیمف بعدش هم وارد سپاه شدم، مشغول کار شدم در مخبرات سپاه، و تا
5- 6 سال هم سپاه بودیم بعدش هم حالت اشتغال شدم، الان هم دارم درس می خونم
کارشناسی ام را تمام کردم و ارشد هم تازه قبول شدم، قبلش مجرد بودم بعدش متاهل
شدم...».
12-مشکلات
همان گونه که از نام این تم پیدا است، این تم بیان کننده
مشکلاتی است که جانبازان ضایعه نخاعی در زندگی روزمره خود با آن دست و پنجه نرم می
کنند. این مشکلات شامل مشکلات زمان مجروحیت، انتقال به بیمارستان، امکانات و
تجهیزات درمانی و مشکلات فعلی جانبازان می باشد.
«بعد از اینکه ضایعه نخاعی شدم البته خود من که نمی دونستم
و اونموقع بیهوش بودم، همرزم هام میگن، منو میزارن توی یک پتو، چهار طرفشو میدن به
چهار تا اسیر عراقی، چون امکانات، برانکارد و تشکیلات نداشتیم و من را آوردند عقب
جبهه».
«بعد از مجروحیت آوردنمون بیمارستان جندی شاپور اهواز، یه
چند روزی بیهوش بودم نفهمیدم بعد از اونجا آوردنم بیمارستان امام خمینی(ره)
تبریز، 7، 8 روز هم اونجا بودم بعد انتقالمون دادند بیمارستان شریعتی اصفهان، بعد
از بیمارستان شریعتی هم چونکه محیطش خوب نبود انتقالمون دادند بیمارستان امین
اصفهان، که من چون پام جدای از نخاعم شکستگی هم داشت 14 ماه اونجا بستری بودم».
«نخاعی شدن یک سری شرایط جدیدی بوجود آورده بود برامون، بی
اختیاری و اون مسائل و مشکلاتی که داشت، ما چونکه از اون جانبازای اول جنگ هم
بودیم خوب برای همه جانیفتاده بود که که
جانباز نخاعی یا معلول نخاعی یعنی چی، منجمله زخم بستر ها که بهش میگن Bed Sore،
این زخم ها خیلی اذیت کرد جانبازای نخاعی را، مخصوصا اون اوایل که خوب تحریم هم
بودیم و یک سری امکاناتی نیاز داشتیم و خوب نداشتیمشون مثل این تشک های مواج که
اون زمان اصلا گیر نمی یومد، من اونقدر زخم بستر داشتم که 3 تا 4 ساعت طول می کشید
تا این زخم های مرو پانسمان می کردند، دو – سه نفر از لگن راستم که شروع میشد تا لگن چپم دور تا دور این زخم ها بودن،
آخرش هم با جراحی ترمیم شدن، خیلی سختم گذشت اون 14 ماهی که بیمارستان امین بودم
با این زخم ها دست و پنجه نرم کردم ولی بالاخره باز هم ما پیروز شدیم نسبت به این
زخم ها....».
«اولین مشکل ما همون مسئله مناسب سازی هست، مثلا من میخام
پارک برم، اداره برم یا فرض بفرمایید جایی می خوام برم کار دارم یا برم دکتر و یا
کارهای دیگر که این واقعا برای ما مشکل است، هر قدمی که می خواهیم برداریم یا پله
هست، یا جدول یا ناهمواری و... اصلا مناسب سازی انجام نشده...».
بنابراین همانطور که گفته شد نتایج حاصل از این مطالعه درک
عمیقی از تجارب زندگی جانبازان ضایعه نخاعی در اختیار مردم و مسئولین قرار می دهد.
بحث:
این اولین مطالعه کیفی است که به بررسی تجارب زندگی جانبازان
ضایعه نخاعی پرداخته و نتایج این مطالعه نشان دهنده 12 تم اصلی در زندگی جانبازان
ضایعه نخاعی ایرانی می باشد که این تم ها شامل: لحظه جان فشانی، ثابت قدم بودن،
تقدیر و سرنوشت، ایثار و فداکاری، آرزوها، الگو بودن، دغدغه ها، خاطرات، سرمایه
گذاری برای انقلاب، ادامه زندگی، سیستم های حمایتی و مشکلات می باشد.
تمامی جانبازان ضایعه نخاعی شرکت کننده در مطالعه ما از
لحظه ای که دچار آسیب و ضایعه نخاعی شده اند بر خلاف مطالعات انجام شده بر روی
مصدومین ضایعه نخاعی (عابدی و همکاران، 2012؛ اسماعیلی وردنجانی، 1390؛ چن و بور،
2007) که از لحظه بروز حادثه به عنوان فاجعه و یک حادثه مصیبت بار در زندگی یاد
کرده اند، از لحظه جانفشانی و جانبازی خود به عنوان مثبت ترین و بهترین تجربه
زندگی خود یاد کرده اند، همچنین سایر تجارب شرکت کنندگان در مطالعه ما به صورت
تجارب مثبت بوده و بر خلاف سایر مطالعات انجام شده در این زمینه تجارب منفی (سوگ، افسردگی،
زندگی با آینده نامشخص، افکار و اقدام به خودکشی، مشکلات مالی و بحران های
خانوادگی)، (عابدی و همکاران، 2012؛ اسماعیلی وردنجانی، 1390؛ چن و بور، 2007) را
تجربه نکرده اند همچنین مصدومین ضایعه نخاعی غیر جانباز که در نهایت موفق به
سازگاری با شرایط و برگشت به زندگی شده اند این موفقیت و برگشت به زندگی دوباره را
بعد از یک دوره چند ساله دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و روبرو شدن با چالش های
زیاد بدست آورده اند در حالی که جانبازان ضایعه نخاعی ما همانطور که گفته شد یا تجارب
منفی نداشته و یا تجارب منفی آنها در برابر تجارب مثبت شان بسیار ناچیز و اندک
بوده به طوری که جانباز ضایعه نخاعی مطالعه ما از همان زمان بروز حادثه و ضایعه
نخاعی شدن شاکر خداوند بوده و زندگی جدید خود را قبول کرده و با آن به خوبی سازگار
شده اند.
مازلو در سال 1987 سلسله مراتب نیازهای انسان را به صورت یک
هرم پنج طبقه ای طراحی کرده که در پایین ترین سطح آن نیازهای فیزیولوژیک (گرسنگی،
تشنگی، نیازهای جنسی و جسمی) قرار دارد و به ترتیب ایمنی و امنیت، نیاز به عشق و
تعلق و یا اجتماعی بودن، نیاز به احترام و اعتماد به نفس (استقلال، موقعیت و شان
اجتماعی) و در نهایت در بالاترین طبقه تعالی خود یا خودشکوفایی قرار می گیرد،
مازلو معتقد است که رفتار فرد به وسیله پایین ترین سطح نیازهای برطرف نشده مشخص می
شود و در طی زندگی فرد سعی می کند به تعالی خود یعنی بالاترین سطح نیاز برسد، همچنین
معتقد است که در افراد پایین ترین سطح نیازها باید برآورده شوند تا افراد به سمت
نیازهای سطح بالاتر پیش روند، بدین معنی که اگر نیازهای فیزیولوژیک مانند نیازهای
جسمی برآورده نشوند سایر نیازها هم برآورده نخواهند شد (Clark, 2009)، این نظریه با نتایج حاصل از مطالعه ما همخوانی ندارد،
چرا که شرکت کنندگان در مطالعه ما با نیازها و مشکلات جسمی زیادی ناشی از ضایعه
نخاعی روبرو هستند درحالی که به بالاترین سطح از مراتب هرم مازلو یعنی تعالی نفس و
خودشکوفایی نیز دست یافته اند. نتایج مطالعه ما با نظریه ERG آلدرفر که به نقد نظریه مازلو پرداخته است همخوانی دارد
چرا که آلدرفر در نظریه خود معتقد است عدم ارضای نیازهای طبقه پایین تر مانع از
رسیدن به طبقات بالاتر نیست بلکه زمینه های فردی و محیط فرهنگی شخص موثرتر از
ترتیب و توالی طبقات در هرم مازلو می باشد (Clark, 2009). از زمینه های فردی، محیطی و فرهنگی تاثیر گذار بر تجارب
زندگی جانبازان ضایعه نخاعی مطالعه ما می توان به اعتقادات دینی و مذهبی، هدف مند
بودن، حمایت های خانوادگی و اجتماعی، مثبت بودن نگرش اجتماع نسبت به جانبازان
اشاره کرد.
مشابه با نتایج مطالعه ما بالا بودن اعتماد به نفس، داشتن عقاید
مذهبی، شبکه های حمایتی، افکار مثبت و خوش بینی به عنوان تسهیل کننده های سازگاری
با ضایعه نخاعی در شرکت کنندگان ضایعه نخاعی در مطالعه بابا محمدی و همکارانش بوده
است (بابا محمدی و همکاران، 2011). در مطالعه چن و بور نیز نشان داده شد که
سازگاری و داشتن مشوق و سیستم های حمایتی از مهمترین عوامل پیشرفت رو به جلو بوده و این
عوامل مانع از ایزوله شدن و جدا شدن بیماران ضایعه نخاعی از جامعه می باشد (Chen
& Boore, 2007).
لون (2009) در مطالعه خود از امید تحت عنوان برگشت دوباره
به زندگی افراد ضایعه نخاعی یاد کرده، تم های اصلی بدست آمده در این مطالعه عبارت
بودند از: امید به بهبود جسمی[5]، امید به بهبود زندگی[6]
و امید ایجاد شده در ذهن[7]، محقق در این تحقیق
بیان می کند که بعد از گذشت 3 تا 4 سال از ضایعه نخاعی شدن، بیشترین امیدی که عامل
برگشت به زندگی است امید به بهبود زندگی و ساختن یک زندگی جدید است (لون، 2009).
چن و بور (2008) در مطالعه خود چالش های مراقبین خانوادگی
بیماران ضایعه نخاعی را مسئولیت مراقبت کننده، جستجوی اطلاعات در مورد آسیب نخاعی،
حفظ تمامیت خانوادگی، برنامه ریزی برای آینده و انتقال[8] دانسته و بیان می کنند
که سیستم های حمایتی، سیستم های اعتقادی خانواده و گسترش ارتباطات بین فردی باعث
حفظ تعادل در خانواده و پیشگیری از فروپاشی خانواده بیماران ضایعه نخاعی می گردد،
در حالی که اختلال در تعاملات متقابل اجتماعی[9] ، اختلال در ارتباطات و
اختلال در فرایند حل[10] مشکل باعث متلاشی شدن
خانواده این بیماران می گردد (چن و بور، 2008).
مشابه با نتایج مطالعه ما در مطالعه لون و سورینسون (2006)
که به منظور آشکار نمودن تجارب بیماران با ضایعه نخاعی یکسال پس از حادثه در مورد
معنای امید انجام شد یافته های مطالعه نشان دهنده یک تفسیر اصلی یعنی قدرت امید
بود که شامل دو موضوع فرعی «اراده، ایمان و امید» و «امید، تلاش و رشد» بود. در
این مطالعه گرچه بیماران دچار حادثه ای شده بودند که مسیر زندگی آنها را تغییر
داده بود ولی هرگز ناامید نشده بودند. هر فردی دارای امید است، گرچه گاهی اوقات به
شکل «امید خاموش» است. این امید در مواردی که حالت جسمی پیشرفتی ندارد راکد باقی
می ماند ولی با پیشرفت در هر مرحله، امید زنده می شود. همچنین (لون و سورینسون، 2006) بیان می کنند که امید یک
توان فردی و داخلی و مستقل از زمینه است، برای همه شرکت کنندگان قدرت امید به
معنای ناامید نشدن و توجه به امید در فرایند بهبودی است. امید سبب انگیزه فرد در
پیگیری تمرین ها شده و موجب پیشرفت بهبودی می شود که به نوبه خود موجب امید و
امیدواری می شود. بنا به گفته بیماران ایمان، امید و اراده به طور اجتناب ناپذیری
با هم پیوند دارند. شرکت کنندگان در این مطالعه بیان می کنند که ایمان و امید از
بیانات کتاب مقدس هستند که نشان دهنده نیازهای پایه انسانی است، بر طبق بیان و
تجارب شرکت کنندگان به نظر می رسد که اراده موجب قدرت ایمان و امید می شود (لون و
سورینسون، 2006). یکی دیگر از بیماران مطالعه لون و سورینسون (2006) مشابه با شرکت
کنندگان در مطالعه ما اظهار می کند که هر تجربه ای مثبت است، گرچه بسیار گران باشد
چون این تلاش موجب رشد افراد می شود، در این مطالعه رشد جنبه شخصیتی فرد یکی از
مهمترین منابع انگیزش برای شرکت کنندگان بوده است (لون و سورینسون، 2006).
در مطالعه لین و همکاران (2009)
نیز بین سطح تحصیلات، استقلال در حرکت، داشتن شغل و مهارت های حرفه ای، داشتن
هیجان و روحیه جستجو گرانه با برگشت به کار رابطه مثبت معنی دار اما بین شدت کلی
حادثه، شرایط مزمن قبل از حادثه، نیاز به کمک در انجام کارهای روزانه و افسردگی
معلولین ضایعه نخاعی با برگشت به کار رابطه منفی وجود داشت (Lin et
al, 2009).
تقدیر و تشکر:
این مقاله نتیجه طرح تحقیقاتی مشترک دانشگاه علوم پزشکی
شهرکرد و بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرکرد می باشد، بنابراین محققان کمال تشکر
و قدردانی را از معاونت های پژوهشی این دو سازمان و همچنین جانبازان ضایعه نخاعی
سرو قامت کشور اسلامی عزیزمان داشته و آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت را از درگاه
خداوند متعال برای این عزیزان خاستاریم.
منابع:
اسماعیلی
وردنجانی ص ف. 1390. پایان نامه کارشناسی ارشد. تجارب زندگی مصدومین ضایعه نخاعی
ورزش های زمستانی تیوب سواری، دانشگاه آزاد خوراسگان، اصفهان، ایران.
قانعی م، شروین آ،
علاءالدینی ف، تولایی ع. 1384. الگوی مرگ و میر دیررس در جانبازان شیمیایی، مجله
طب نظامی، دوره هفدهم، صفحات: 17- 22.
Chen
HY, Boore JR. 2007. Establishing a super link system: spinal cord injury
rehabilation nursing. Journal of Advanced Nursing, 57: 639- 648.
Lohne V, Severinsson, E. (2005).
Patients experience of hope and suffering during the first year following acute
spinal cord injury. Journal of Clinical Nursing, 14: 885- 993
Song HY, Nam KA. Coping strategies, physical function, and social
adjustment in people with spinal cord injury. Rehabil. Nurs. 2010; 35:
8–15.
Boscarino JA. Posttraumatic
stress disorder and mortality among USArmy eterans
30 years after military service. Ann Epidemiol
2006 Apr;16(4):248-56. Epub 2005 Aug
15.
Babamohamadi H, Negarandeh R, Dehghan-Nayeri N. 2011. Barriers to and facilitators of coping with spinal cord injury for Iranian patients: A qualitative study. Nursing and Health Sciences, 13: 207- 213.
National Spinal Cord Injury Statistical Center. 2010 Spinal cord injury
facts and figures at a glance. [Cited 10 Apr 2010.] Available from URL: http://
www.nscisc.uab.edu/.
Lin MR, Hwang HF, Chen CY. 2009. A Prospective Study of Factors Influencing Return to Work After Traumatic Spinal Cord Injury in Taiwan. Arch Phys Med Rehabil, Vol 90, 1716- 1723.
Chen HY, Boore J. 2008. Living with a relative who has a spinal cord injury: a grounded theory approach. Journal of Clinical Nursing, 18: 174- 182.
Chen HY, Boore J. 2007. Living with a spinal cord injury:
a grounded theory approach. The Authors. Journal compilation _ 2008
Blackwell Publishing Ltd. doi: 10.1111/j.1365-2702.2007.02117.x
Lohne V, Severinsson, E. 2006. The power of hope: patient’s experiences of hope a year after acute spinal cord injury. Journal of Clinical Nursing, 15: 315- 323.
Lohne
V, Severinsson E. 2004. Patients’ experiences of hope and suffering
during the first year following acute spinal cord injury. Journal of Clinical
Nursing, 14, 285–293.
Lohne V, Severinsson E. 2004. Hope and despair: the awakening of hope following acute
spinal cord injury- an interpretative study. International Journal of Nursing Studies, 41: 881–890.
Halloway I. Wheeler S. 2002. Qualitative research in nursing. Australia: Blackwell.
Wood, GL, Harber J. 2002. Nursing Research. Methods, Critical
Appraisal and Utilization. St. Louise: Mosby.
Burns N, Grove KC. 2008. understanding
nursing research, 6 the Edi, Philadelphia, H.B Sunders.
Clark CC. 2009. Creative nursing Leadership and Management.
Sudbury: Jones and Bartlett Publishers.
Abedi HA, Ghani
Dehkordi F, Hajinezhad ME, Najafi Khah MA, Ghezelsefli Z, Esmaeili Vardanjani
SA. 2012. Living ups and down: The Life Experiences of the Spinal Cord Injured
in Winter Sport of Tube-riding: A Qualitative Phenomenology Research. Life
Sci J; 9(4): 5529-5535.