حمزه علی بابا احمدی: كساني كه در خط اسلام نيستند زير جنازه ي من نيايند
وصیتنامه شهید حمزه علی بابا احمدی
نوید
شاهد چهارمحال و بختیاری ! شهید حمزه علی بابااحمدی فرزند نوروزعلی دوم
تیرماه 1338 در روستای میلان بابا احمدی از توابع شهرستان لردگان به دنیا آمد . به
شغل کشاورزی مشغول بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و بیست و دوم بهمن 1364
در اروند رود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید . و اینک وصیتنامه این شهید سرافراز
بختیاری :
به
نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
با درود فراوان بر
يگانه منجي عالم بشريت مهدي موعود و نايب بر حقش خميني كبير درهم كوبنده ي ستمگران
و با سلام بر تمامي خدمتگذاران به اسلام ويت نامه ي خود را آغاز مي كنم .
و لا تحسبن
الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون
خيال نكنيد آنهايي
كه در راه خدا كشته مي شوند مردگانند بلكه زنده اند و نزد خداي خود روزي مي خورند
.
ان
تنصر الله ينصركم و يثبت اقدامكم
هر كه خدا را ياري
كند خدا او را ياري مي كند و او را ثابت قدم مي كند .
اينجا سوال پيش مي
آيد كه آيا خدا احتياج به ياري ما دارد ؟ خير ! لكن بايد دين خدا را ياري كرد . الان
جبهه هاي ما احتياج خيلي مبرم به نيروي انساني دارد من وظيفه شرعي خود دانستم و به
جبهه آمدم تا به آمريكا و ابر جنايتكاران شرق و غرب بفهمانم كه ما درصحنه هستيم و
از پاي نخواهيم نشست . من آمده ام تا حق خود را به دين اسلام ادا كنم و تا آخرين
لحظه ايستاده ام .
البته من كوچك تر از
آنم كه پيامي براي دوستانمان و ملت ايران داشته باشم ولي وظيفه ي خود مي دانم كه
بگويم اي برادران و خواهران امام را
فراموش نكنيد و او را دعا كنيد . جبهه ها را خالي نكنيد و به جبهه ها كمك كنيد .
يك
پيام ديگر براي پدر و مادر گرامي و همسرم ؛ از شما تقاضا دارم كه براي من هيچ گريه نكنيد بخاطر اينكه شهيد گريه دوست
ندارد و پيراهن سياه نپوشيد و هر كسي كه كار خيري داشت روز سوم به او بگوييد حتماَ
اين كار را بكند و قران بخوانيد و به آن عمل كنيد .
محل دفن مرا جلوي امام زاده قرار بدهيد . كساني
كه در خط اسلام نيستند زير جنازه ي من نيايند . و بچه هايم را محافظت كنيد و داخل
خانه ي خودمان باشند و نگذاريد هيچ گونه ناراحتي بكشند . در ضمن پدر و عمويم شما
خانواده ام را محافظت كنيد و در ضمن با زهرا خوش رفتاري كنيد .
سهميه ي زمين مرا به
خانواده ام واگذار كنيد و اگر باغ را تقسيم كرديد قسمت را به خانواده ام واگذار
كنيد و كاري نكنيد كه موجب ناراحتي آنها شود و اگر فرزندي عده از من متولد شد اگر
پسر بود نام او را حمزه علي و اگر دختر بود نام او را فاطمه بگذاريد . و از خداوند
اين آرزو را دارم كه تا تعداد خيلي زيادي از بعثيون را نكشم كشته نشوم .
شيون مكن مادر در
مرگ خونبارم چون قاسم داماد اين
آرزو دارم
در هر شب جمعه بهرم
حنا سازيد بر قبر من خواهر قدري
از آن ماليد