زندگي نامه شهيد حيدر رئيسي شهرکی
بسم رب
الشهداء و الصالحين
زندگي نامه شهيد
حيدر رئيسي شهرکی
ميان عاشقان عاشق ترين بود نگين حلقه هاي
مخلصين بود
« يا ايتها النفس
المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي »
سخن از شهيد به خون خفته اي است
كه زندگيش را با مركب خون بر صفحه كربلاي ايران از غرب تا جنوب به رشته تحرير در
آورد و اوراق خونين زندگيش را بر گلزار شهداي شهركیان كتابي شد همچون صدها كتاب
زريني كه يك به يك حماسه آفريدند و سرانجام خود حماسه گشتند و سخن از حماسه اي طولاني
و فاتحي سرخ پوش كه شهادت را دريچه آزادي خود از دنيا و منتهاي يك مسلمان مي دانست
.
نوید شاهد
چهارمحال و بختیاری ؛ شهيد حیدر رئیسی یکم بهمن 1342 در خانواده اي
مسلمان و مذهبي در شهر کیان از توابع شهرستان شهرکرد ديده به جهان گشود . پدرش
اکبر کشاورزی میکرد و مادرش خدیجه خانم خانه دار بود . او مانند همه بچه ها پس از
طی دوران کودکی برای کسب علم و معرفت راهی دبستان شد . حیدر یه تفاوتی با سایر بچه
ها و همنوعان خود داشت که بسیار كودكي
فداكار و صميمي بود و اين صميميت و خلوص تا آخر عمر مانوس و مالوف او بود . وی
دوران تحصیلی دبستان و راهنمایی را با موفقیت در زادگاه خود سپری کرد . همزمان که
درس می خواند در کارهای کشاورزی مددکار پدر بود . این
دوران که مصادف با پيروزي انقلاب اسلامي شده بود ، حیدر در کنار بسیاری از جوانان
مومن و انقلابی با شرکت در جلسات قرآن كه در مسجد برگزار مي شد حضور فعال داشت . برای
ادامه تحصیل وارد دبیرستان شهید بهشتی شهرکرد شد که همزمان شده بود با هجوم
ناجوانمردانه دشمن بعثی به خاك ميهن اسلامي ایران . عشق به وطن ، دفاع از نظام
نوپای اسلامی و شهادت در راه خدا موجی در وجود حیدر بوجود آورد كه سنگر مدرسه را
رها نمود و لباس رزم پوشيد و در يكي از پادگان هاي خميني شهر فنون نظامی را آموخت
و عازم كردستان شد . او با آن كه مي دانست كردستان جايگاه ضد انقلاب و گروهكها است
هيچ ترس و واهمه اي را به خود راه نداده و براي از بين بردن اين عناصر آشوب گر راهي
آن ديار شد و مدت 3 ماه متوالي را در آنجا گذراند . گرچه بعد از ماموریتهای محوله
به زادگاه برمی گشت و درس خود را ادامه می داد اما در سال هاي بعد و طي دوران دبيرستان با حضور در جبهه هاي غرب و جنوب کشور و
شرکت در عمليات های محرم ، خيبر ، بدر در عمليات والفجر 8 به شدت مجروح شد .
او را برای درمان در يكي از بيمارستان هاي تهران بستري نمودند كه طي گذشت چندين
ماه در بيمارستان بهبود يافت و به خانه بازگشت و دوران دبيرستان را همراه با
فعاليت در جبهه ها به پايان رسانيد . برای ادامه تحصیلات وارد تربيت معلم شهيد
رجائي شهركرد شد به شغل معلمي كه شغل انبياست مشغول شد . پس از سپري شدن سه ماه از
شغل معلمي عازم جبهه هاي نور عليه ظلمت جنوب و بعد از آنجا به جبهه غرب كشور رفت و
در عمليات والفجر 10 حضور داشت که بیست و سوم اسفند 1366
در منطقه شاخ شمیران بر اثر گلوله دشمن به سر شهد شيرين شهادت را نوشيد و به
القاالله كه آرزوي ديرينه اش بود رسید . مزار وی در گلزار مطهر شهدای
زادگاهش قرار دارد . روحش شاد و یادش گرامی باد .