شهادت: عملیات فتح المبین، فروردین 61
خدايا مگر من چه کرده ام که شهيد نمي شوم ديگر خجالت مي کشم که وصيت نامه بنويسم خدا کند که اين آخرين وصيت نامه ام باشد... فقط و فقط هدفم الله و ديگر هيچ و مي خواهم به اين نابخردان و بي دينان بفهمانم که اگر نبودم در صحراي کربلا به نداي حسين لبيک گويم حال به نداي حسين زمانم خميني بت شکن لبيک سر مي دهم و با خون ناقابل خود درخت اسلام را بارور مي سازم...
بسمه تعالي    
شهيد آقائي در 1342/12/1 در خانواده اي مستضعف و مذهبي چشم به جهان گشود تا زندگي سراسر مبارزه خويش را آغاز نمايد وي پس از گذراندن دوران کودکي خويش ، تحصيلات ابتدائي را بعلت فقر اقتصادي و مشکلات روستائي و نياز مادي خانواده نتوانست بيشتر از کلاس پنجم ادامه دهد و بعد از رها کردن مدرسه بناچار به کشاورزي و کارگري مي پرداخت . انقلاب آغاز شد . وي مدام در راهپيمائيها و تظاهرات و مجالس مذهبي و سياسي و عبادي شرکت مي نمود . تا اينکه انقلاب اسلامي پيروز گرديد وي به همان شغل خويش کشاورزي و کارگري برق ادامه داد هنگاميکه بسيج مستضعفين تشکيل شد شهيدپس از آموزش در بسيج شبها به نگهباني مي پرداخت و روزها کار ميکرد . شهيد شور عجيبي براي رفتن به جبهه در سر داشت تا اينکه موفق شد به جبهه برود و در حمله طريق القدس سهمي داشته باشد و بعد از چند مدتي که در جبهه بود به روستاي خويش مراجعت نمود تا با پدر و مادر خود ديدار تازه کند . از خصوصيات اخلاقي شهيد فروتني و تواضع و تقدم در سلام بود . بالاخره دوباره عشق شهادت توان ماندن در روستا را به او نداد و در تاريخ ؟؟؟ موفق شد که به جبهه اعزام شود و به بسيج سپاه مراجعه نمود و داوطلبانه ثبت نام کرد و به جايگاه منتظران شهادت و ايثار و فداکاري يعني جبهه آنجائي که مي توان خداي را ديد ، رفت و حتي موقع اعزام به خانه براي خداحافظي نيامد چرا ؟ چون که مي ترسيد عواطف مادرش بر او اثر کند و وي را از رسيدن به معبودش الله باز دارد شهيد ديگر سر از پا نمي شناخت و اينقدر عاشق شده بود که انسان متحير ميشد حتي اينطور که در نامه اش نگاشته بود که شب خواب مي بيند که امام خميني در خواب دستش را مي بوسد از اين خواب برداشتش اين بود که شهيد مي شود و در نامه از پدر و مادر خويش قدرداني کرده بود ، و خواسته بود که برايش ناراحت نشوند و گفته بود که من در راه خدا شهيد شده ام . سرانجام در حمله فتح المبين  فتحي که امام به بازوان قدرتمند رزمندگان اسلام بوسه مي زد و بر اين بوسه افتخار مي کند ، شرکت فاعل داشت و در ساعت 5/1 بعد از ظهر روز 2/1/61 در جبهه رودخانه خشک واقع در منطقه ايثار ، شوش بر اثر اصابت ترکش ، به درجه رفيع شهادت نائل آمد . روحش شاد و راهش پررهرو باد .


بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد حسين آقايي بلياني
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون
سلام بر انبيا و سلام بر اوصيا و سلام و درود فراوان به تمام شهيدان راه حق و آزادي سلام بر خميني کبير رهبر انقلاب اسلامي. سلام بر مادرم و سلام بر پدرم و سلام بر همشهري هايم و سلام بر برادرهاي مهربانم حال که به جبهه حق عليه باطل اعزام مي شوم فقط و فقط هدفم الله و ديگر هيچ و مي خواهم به اين نابخردان و بي دينان بفهمانم که اگر نبودم در صحراي کربلا به نداي حسين لبيک گويم حال به نداي حسين زمانم خميني بت شکن لبيک سر مي دهم و با خون ناقابل خود درخت اسلام را بارور مي سازم مادرم،پدرم مي دانم که براي آمدنم ثانيه شماري مي کنيد ولي چه کنم که خدا مرا به مهماني دعوت کرده و من با عشقي لبريز از شوق خواهان رفتن. خدايا مگر من چه کرده ام که شهيد نمي شوم ديگر خجالت مي کشم که وصيت نامه بنويسم خدا کند که اين آخرين وصيت نامه باشد. پيام به پدر و مادرم: پدر و مادر مهربانم از شما مي خواهم که همچون خانواده شهدا عمل کني برادرم تو هم همچنين. پيام به برادران انجمني: از شما مي خواهم که دست از تعليمات خود برنداريد و فقط في سبيل الله کار کنيد خدا کند که هواي نفساني شما را نگيرد. والسلام حسين آقايي بلياني  خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.





برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده