شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۲
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید حسین مرادی البرزی در سال 1347 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 19/5/66 در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

اِنَّ اللهَ اَشتَری مِنَ المؤمِنینَ انفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة یُقاتِلوُنَ فی سبیل اللهِ فَیَقتُلوُنَ وداً علیهِ حَقّاً في التَّوراةِ  و الإنجیلِ و القُرأنِ وَ مَن اَوفی بِعَهدهِ مِنَ اللهِ فاستَمثِروا ببینکُمُ الذِّی بایَعتُم بِهِ و ذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمُ.

به نام خداوند بخشنده مهربان

خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است به خدا و عهدیست که در (سه دفتر آسمانی) تورات و انجیل و قرآن یاد فرمود. و از خدا با وفاتر به عهد کیست؟ ای اهل ایمان شما بخود در این معامله بشارت دهید که این معاهده با خدا به حقیقت سعادت و پیروزی بزرگ است.                 سوره توبه آیه 110 الی 111

 

بارالها به من تویفق عطا فرما و توانائی تفکر و قدرت نوشتن را ده که بتوانم چند کلمه ای به عنوان وصیت و یا می شود گفت تذکر به برادران و خواهران عزیزم  و بیداردلم عرض نمایم با این که شما از من حقیر بهتر و آگاهتر هستید. اما از آنجا که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله  در وصیتش به علی علیه السلام فرمود یا علی هر کس وقت مرگ وصیت خوب و کامل نداشته باشد در مروت او نقصانی وجود دارد و به شفاعت نائل نمی شود.

پس بر حسب وظیفه شرعی و الهی در خود می بینم که این وصیت ناقابل را بنگارم ان شاءالله

حمد و سپاس مخصوص معبود معشوقی است که این جهان باعظمت را آفرید و از اسرار نهائی این جهان آگاهست و از هر سر و اندیشه ای آگاه است و به راز و درد دل انسانها تنها او آگاهست.

 چند کلام با دولت و امت شهید پرور دارم

ای ملت خوب الله و ای ملت شهید پروری که تا کنون با روحیه ای قوی از این امام عزیز و انقلاب حمایت کرده اید. هرچند که شما خود آگاهید و اما به عنوان یادآوری می گویم که از نائب امام زمان عجل الله تعالی و فرجه الشریف  امام خمینی دام ظله العالی و روحانیت مبارز و همیشه در صحنه و همچنین از دولت محبوب و زحمتکش حمایت کنید. و ای کسانی که بعد از چند سال که از این انقلاب و جنگ می گذرد و هنوز این انقلاب را نشناخته اید آیا نمی دانید که آلت دست ابرقدرتها شدن و با اسلام جنگیدن سرنوشتی جز سرنوشت شاه خائن ندارد. آری وقتی که به سرزمین مقدس اسلامی روبهان مکار تجاوز کنند...... ما چه راهی جز دفاع از حیثیت و مملکت امام زمان داریم؟ آیا در گوشه ای نشستن و نق زدن و به تجاوز تماشا کردن عار نیست؟ مگر پیشوایمان امام حسین علیه السلام از اول با ناملایمات درگیر نبود؟

چرا رهبران آسمانی ما چون شمع سوختند به جهان ظلمت، و از استبداد روشنائی گرفتند؟

پس برمی خیزیم به جبهه می رویم و درآنجا با یاران امام همدست می شوم و علیه کفار، علیه تجاوز علیه عصیان به حق می جنگیم و هر کس که مدعی است که اگر در روز عاشورا بود جزء یزیدیان نبود پای در عرصه جنگ بگذارد و در عمل ثابت کند.

وای دوستان اول از هرکار نماز خود را فراموش نکنید و تا آنجا که امکان دارد نماز را در اول وقت و به جماعت به جا آورید. و الان وقت آن نیست که دور هم بنشینید و خوش گذرانی کنید و ای برادران و دوستان به واجبات و مستحبات خدا عمل کنید و از کار حرام خود را دور کنید که عاقبت هر کس مرگ است و چه بهتر که انسان وقتی که به این سفر همیشگی رود با دست خالی نرود تا در آنجا در پیش پیامبران و شهیدان و بهشتیان روسفید باشد. و این بنده حقیر از همه دوستان و اقوام و همسایگان طلب بخشش می کنم و از همه شما التماس دعا دارم.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

خدمت مادر عزیزم سلام

ای نور چشم دیده ام چه بگویم که تو یک عمر با زحمتها و مشقات  زیادی مرا پروراندی و در برابر ناملایمات زندگی چون کوه استوار بودی و تأسف می خورم که چطور تا به حال نتوانستم  فرزند خوب و مفیدی برای تو باشم و جز مزاحمت کار دیگری نکردم. مادر جان همان طور که خود می دانی در جنگ - شهادت، اسارت، مفقود شدن بسیار است و ما باید راضی باشیم به رضای خدا و هرچه را که خدا نصیبمان کرد قبول کرده و خدا را شکر کنیم.

پس اگر یکی از این سعادتها نصیب فرزندت شد خدا را شکر کن و زیاد بی تابی نکن و از تو مادر عزیز می خواهم که اگر باز هم فرزندانت خواستند به جبهه بیاند آنها را با روحیه ای شاد روانه جبهه کنی تا ان شاءالله با امید خدا دست دشمنان دین را از سر مسلمین و این کشور کوتاه کنند.و تو به پسران و دخترانت بگو که فرزندان خود را به نماز و واجبات الهی وا دارند و همانطور که خدا دوست دارد آنها را تربیت کنند. و اسلام را به آنها بشناسانید تا در آینده بتوانند به اسلام خدمت کنند. از مادر، برادران، خواهران، زن برادران، اقوام، همسایگان و دوستان حلالیت می طلبم و از همه شما التماس دعا دارم.

بنده حقیر خدا حسین مرادی البرزی                                                       15/9/65  

 

آن لحظه پاک و تاب و دلخواه رسید

هنگامه خوش رحیل ناگاه رسید

دروازه شهر چشم را بگشایید

این نیز شهادت است که از را ه رسید

ای خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن

سرجدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

از عمر ما بکاه بر عمر رهبر افزا
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده