شهید سعید بوربور سال 1342 در تهران متولد شد. با شروع جنگ با کمک جهاد سازندگی شهرری عازم جبهه شد. در خطوط مقدمجبهه به ایجاد سنگر و زدن خاکریز مشغول بود. دو ماه در جبهه حضور داشت.
مروری بر زندگینامه شهید سعید بوربور


نوید شاهد سال 1342 در یکی از محله های قدیمی تهران در خیابان مولوی، سومین فرزند خانواده بور بور به دنیا آمد.

خانواده بور بور نام نوزاد را سعید گذاشتند، نامی که مفهوم سعادت را بر زندگی آینده اش جاری ساخت. عزت اله دارای زندگی معمولی بود و بعداً با تولد دو فرزند پسر دیگر، صاحب پنج فرزند پسر شد.

او با تلاش و زحمت زندگی ساده اش را می گذراند و با سختی روزگار کنار می آمد. سعید در کنار برادرانش و در دامان پر مهر مادر و آغوش گرم پدر رشد یافت و بزرگ شد. با فرا رسیدن زمان تحصیل، به مدرسه ابتدایی فرّخی رفت و درسهای دوره ابتدایی را سال به سال با موفقیت پشت سر گذاشت.

گرچه تنگدستی و سختی زندگی امکانات لازم برای تحصیل سعید را فراهم نمی کرد اما او با علاقه و اشتیاق سالهای دوره تحصیلی راهنمایی را هم در مدرسه راهنمایی امین میرهادی با موفقیت گذراند.

سعید در خواندن درس تلاش می کرد و دوستان هم شاگردی اش از او در فراگیری درس استفاده می کردند . او برای ادامه تحصیل در همان مجتمع آموزشی فرّخی برای مقطع دبیرستان ثبت نام کرد و درس خواندن را آغاز کرد.

سعید در ابتدای تحصیلات دبیرستان بود که نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) از شهر مقدس قم شروع شد. او که در خانواده ای مذهبی رشد یافته بود. از همان روزهای اول انقلاب اسلامی فعالیت علیه رژیم پهلوی را در کنار برادران و بچه های هم مسجدی شروع کرد.

سال 1357 که دامنه انقلاب اسلامی به بیشتر شهرهای ایران کشیده شد، سعید نیز بر فعالیت های انقلابی اش افزود او در همه تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت داشت و با دفاع از انقلاب اسلامی، پخش اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) و نوشتن شعارهای انقلابی روی دیوارهای شهر، می کوشید تا برای پیشبرد انقلاب اسلامی همه تلاش خود را به کار گیرد .

با فداکاری های مردم روز 26 دی ماه سال 1357 شاه و وابستگانش از کشور فرار کردند و چند روز پس از آن رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) پس از سالها دوری از وطن، به میهن بازگشتند.

با ورود رهبر انقلاب اسلامی شور انقلابی مردم همه سنگرهای مقاومت رژیم شاهنشاهی را در هم کوبید و ده روز پس از آن پیام پیروزی انقلاب اسلامی، از رادیو در همه کشور پخش شد.

سعید در آغاز جوانی شاهد انقلابی بزرگ بود که در جشن پیروزی آن نیز شرکت داشت. او نتیجه خواست خداوند را درسرنوشت جامعه می دیدید و از تحقق وعده الهی در پوست خود نمی گنجید. پس از بازگشایی مدارس که به علت بروز انقلاب اسلامی تعطیل شده بود، دوباره درس و تحصیل را شروع کرد. اما به دلیل فراهم نبودن شرایط مالی خانواده، او تصمیم گرفت به کار و کسب در آمد پرداخته و درس و تحصیل را شبانه ادامه دهد و همین کار را نیز کرد.

او همواره در کنار درس خواندن به کار کردن نیز می پرداخت و تجربه شاگردی داروخانه و کیف سازی و مغازه های دیگر را به دست آورد.

سعید در کارخانه چیت سازی ری، روزها مشغول کار شد و شب ها درسش را ادامه داد، با این شرایط درس هایش را با موفقیت می گذراند و مشکلی در ادامه تحصیل نداشت. او در کنار کار و تحصیل از فعالیت های اجتماعی نیز غافل نبود. در بخش دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی هم ثبت نام کرد و به فعالیت پرداخت.

سعید که در خانواده ای مذهبی رشد یافته بود. با قرآن انس داشت و در جلسات هفتگی آموزش قرآن مرتب شرکت می کرد. با مؤسسه در راه حق که از شهر قم برای سراسر کشور فعالیت آموزشی و مذهبی داشت، مشترک بود و مرتباً نشریات آنها را می خواند و آموزشهای آنان را فرا می گرفت.

سعید با سعی و تلاش در کنار کار روزانه، تحصیل را به صورت شبانه ادامه داد تا موفق به کسب گواهی دیپلم در رشته تجربی شد. در آن سالها جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق هم شروع شده بود . جنگی که با حمله همه جانبه دشمن از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی آغاز گشته و خاک کشور را در مرزهای غربی و جنوب غربی میهن، آماج یورش وحشیانه خود داشت.

مقاومت و دفاع مقدس مردم انقلابی ایران که پس از سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (ره) شکل گرفته بود، روز به روز حماسه دیگر بیشتری می آفرید. مردم با توکل به خداوند و برای جهاد در برابر دشمن ایستاده و با مال و جان خویش حرکت و پیشروی دشمن را سد کرده بودند.

با گذشت روزها و ماه های اول جنگ، نیروهای رزمنده اسلام بر مواضع زیادی در خطوط نبرد با دشمن مسلط شدند و حمله های تهاجمی جایگزین دفاع شد. نهاد انقلابی جهاد سازندگی که روز 27 خرداد ماه سال 1358 به فرمان امام خمینی (ره) برای آباد کردن کشور و رسیدگی به محرومین و روستاییان بنیان گذاشته شده بود، نیز با آغاز جنگ تحمیلی، نیروهای داوطلب مردمی را در قالب تشکیل ستاد پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی سازمان داده وبا جمع آوری کمک های مردمی و انجام فعالیت های مهندسی رزمی، رزمندگان اسلام را درنبرد با دشمن یاری می رساند.

سعید از ابتدای جنگ چند بار برای رساندن کمک های مردمی با کمک جهاد سازندگی شهر ری، عازم جبهه های سومار و منطقه جنوب شده بود اما او دوست داشت با تمام توان به وظیفه اش عمل کند و در برابر دشمن از دین و کشورش دفاع کند.

اوایل تابستان سال 1361 بود که سعید به جهاد سازندگی شهر ری مراجعه کرد تا راهی جبهه های دفاع مقدس شود. او در این مرحله عازم منطقه عملیاتی کرخه شد تا در کنار برادران و سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی نبرد بی امان با دشمن متجاوز را ادامه دهد.

سنگرسازان بی سنگر جهاد سازندگی در خطوط مقدم جبهه به ایجاد سنگر و زدن خاکریز مشغول بود احداث جاده در زیر آتش دشمن هم از دیگر فعالیت های جهاد سازندگی بود. جهاد سازندگی در حالی که به رزمندگان غذا و لوازم نبرد را می رساند، نیروهای داوطلب مردمی را هم برای انجام فعالیت های پشتیبانی و مهندسی رزمی در میادین نبرد سازماندهی می کرد.

فضای حاکم بر جبهه های جنگ و فرهنگ برادری و فداکاری در بین نیروهای جهاد سازندگی، فضایی آکنده از شور و اشتیاق برای مقاومت و فداکاری در برابر دشمن به وجود می آورد. سعید نیز در منطقه عملیاتی کرخه با تمام وجود خدمت می کرد و جهاد با دشمن را هدف زندگی خویش ساخته بود.

او تجربه دو ماه حضور در جبهه را داشت. آتش سنگین دشمن همه جا را نا امن کرده بود. هواپیماهای دشمن نیز منطقه را شناسایی می کردند تا از پیشروی رزمندگان اسلام و عملیات جهاد سازندگی در انجام فعالیت های پشتیبانی و مهندسی جلوگیری کنند.

سعید آن روز سخت مشغول انجام وظیفه و مأموریت بود، وقتی هنگام نماز شد با صدای اذان برای وضو آماده شد. آستین هایش را بالا زده و دعای وضو را زیر لب زمزمه کرد. ناگهان صدای غرش هواپیماهای دشمن که به منطقه هجوم آوردند، در همه جا پیچید. سعید با این صداها آشنا بود، اما آن روز بمباران هواپیماها شدیدتر به نظر می رسید. سعید سر به سوی آسمان بلند کرد تا موقعیت هواپیماها را ببندید و در لحظه ای بر اثر بمباران دشمن، ترکش سوزان و تیز، سر آسمانی او را به خون پاکش آغشته ساخت.

جراحت سعید بسیار شدید بود. او در هنگام وضو بر زمین افتاد و خون گرمش، وضوی او را کامل ساخت، تا با بدنی مطهر از میدان نبرد به عرش برین بال گشاید.

سعید به آرزویش رسید و در همان دم به شهادت رسید و سرانجام زندگی سعید با سعادت ابدی پایان یافت.

روزی که خبر شهادت سعید به خانواده و پیکر خونین وی به خانه رسید، پیکر پاک « شهید سعید بور بور » همچو برگی بر امواج خروشان دست های مردم به سوی بهشت زهرا تشییع شد و در قطعه 26، در جوار شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به خاک سپرده شد.

«شهید سعید بوربور»، سعادت جهاد و شهادت را سرانجام زندگی کوتاه خویش ساخت. اما راه او تا پیروزی بر دشمن از سوی رزمندگان دلیر و سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی ادامه یافت و نام او در کنار نام سنگرسازان بی سنگر و مخلص جهاد سازندگی و شهدای دفاع مقدس در تاریخ انقلاب اسلامی و ملت ایران ماندگار شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده