سیری در حیات طیبه شهیدآخوندی:
شهید «مسعود آخوندی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. خواهرش از او روایت می کند: «پدر دائم می گفت: مسعود لباس سپاه را امشب به خاطر عروسیت از تن خارج کن و لباس دامادیت را بپوش حتی خانواده همسرش نیز بارها متذکر شدند ولی او در پاسخ آنان می گفت: این لباس برای من بسیار مقدّس است.» 

مسعود آخوندی

به گزارش نوید شاهد البرز: شهیدمسعود آخوندي، اولين فرزند محمداسماعيل در آبان ماه سال 1332 در شهرستان كرج متولد شد. بعد از گذراندن دوره ابتدايي و راهنمايي وارد دبيرستان فارابي مكان فعلي و دهخدا قبلي در رشته رياضي شد و بعد تحصیلات دانشگاهی خود را در شهر ساری رشته مهندسی کشاورزی با موفقیت به اتمام رساند و جزء دانشجويان ممتاز اين دانشگاه شد.
مسعود فردي مؤمن، متعهد و با هوش بود. او از همان ابتداي جواني به مسائل روز و ظلم و ستيز رژيم آگاه بود ولي با ورود به دانشگاه و پي بردن به مسائل سياسي و مظلوم واقع شدن اسلام و آگاه شدن به رهنمودهاي امام خميني(ره) اقدامات خود را بيشتر کرد.
او به همراه جمعي از دانشجويان معترض به سياست‌هاي غلط حكومت دست به تحصن و اعتصاب زدند و رژيم نيز تمام اعتراضات را سركوب مي‌کرد و در پي حمله به دانشجويان معترض مسعود را دستگير كردند و مدت دو ماه تحت شكنجه و آزار و اذيت رژيم قرار گرفت و به مدت دو سال نيز از دانشگاه محروم شد كه بعد از تمام شدن دوران محروميت دوباره ادامه تحصيل داد و مدرك مهندسي در رشته كشاورزي را اخذ نمود. بخاطر در بند بودن در زندان رژيم، بعد از آزادي او با احتياط كامل و در خفا به مبارزات خود ادامه داد. رساله ها و اعلامیه های امام را همراه پدر در باغ پنهان می کرد و سپس به دست اهالی انقلاب می رساند.
به منظور ارشاد مردم مبارز، پيام و سخنان امام را در قالب اعلاميه و نوار به دست افراد ذيصلاح مي‌رساند. در راهپيمايي‌ها و تظاهرات شركت فعالي داشت. رفتار و سخنراني‌هاي گروهك‌ها و احزاب را مورد ارزيابي قرار مي‌داد و راه و مسيرهاي انحرافي گروهك‌ها را گوشزد مي‌نمود و راه صحيح و مستقيم را نشان مي‌داد.
پيرو خط امام بود و پيروي از امام و حمايت از رهبري را هميشه به ديگران سفارش مي‌کرد.
در بهمن ماه سال 1357، در بدو ورود امام، در كميته استقبال و حفاظت از امام خميني را بر عهده داشت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به طور شبانه روزي مراقب اوضاع بود تا مبادا فعاليت‌هاي ضدانقلابيون و گروهك‌ها ضربه‌اي به انقلاب وارد كنند.
برادر ديگرش، سعيد آخوندي، در دهم آبان ماه 1359 به شهادت رسيد كه اين زمان مقارن با شروع جنگ تحميلي بود كه او را مصمم به شركت در جبهه‌هاي نبرد کرد.
او با زهره السادات گل‌آزاد ازدواج کرد. وی در نیمه شعبان 1360جشن ازدواج خویش را به سادگی برگزار شد، دوجعبه شیرینی خرید و بر سر مزار محمّد سعید برده وخیرات کرد. شب ازدواجش لباس فرم سپاه را از تن در نیاورد، پدر دائم می گفت: مسعود لباس سپاه را امشب به خاطر عروسیت از تن خارج کن و لباس دامادیت را بپوش حتی خانواده همسرش نیز بارها متذکر شدند ولی او در پاسخ آنان می گفت: این لباس برای من بسیار مقدّس است. 
 او يك دوره آموزش نظامي فشرده ديد و عازم جبهه شد. بعد به دليل ضرورت در پشت جبهه، با تشكيل سپاه پاسداران عضو اين نهاد مقدس گرديد و به عنوان قائم‌مقام سپاه ناحيه كرج انتخاب شد تا با ضدانقلابيون -كه با بمب‌گذاري و جوسازي قصد ضربه زدن به انقلاب را داشتند- مبارزه كند. او مدت شش ماه به مبارزه شبانه‌روزي با اين عناصر پرداخت. حتي چندين بار مورد تهديد اين گروهك‌ها قرار گرفت ولي اين كارها اثري در او نگذاشت بلكه با نهايت تعهد و پايمردي و استقامت و ايمان در سنگر به دفاع از مظلوميت اسلام و ولايت فقيه پرداخت.
 مریم آخوندی ، خواهرش تعریف کرده است: « صداقت و خلوص مسعود، همه را جلب می کرد. گاهی شبها را هم در پایگاه می ماند و خانه نمی رفت. معتقد بود نباید بین او و یک سرباز ساده سپاهی که ماموریت دارد و شبها را برای حفظ امنیت شهر در سرمای زمستان گشت زنی میکند و نگهبانی می دهد فرقی باشد. او در کنار وظایف سازمانیش خود را موظف کرده بود که در مراسم شهدای جنگ تحمیلی شرکت کند. به شرکت در نمازهای جماعت در پایگاه و نماز جمعه در شهر و شرکت در دعای کمیل که شب های جمعه در دانشگاه تهران برگزار می شد مقید بود و در بیشتر سخنرانی هایی که به مناسبت های مذهبی ، سیاسی و اجتماعی صورت می گرفت ، شرکت می کرد.» 
بعد از يكماه بمب‌گذاري در دفتر جمهوري و شهادت 72 تن از ياران امام، او نيز به شهادت رسيد.
مهندس مسعود آخوندي يك مسلمان واقعي بود كه كسي از او آزرده خاطر نشد.
مسعود آخوندي در 3/5/1360 به علت واژگون شدن خود رو به شهادت رسيد.
پیکر پاک شهید مسعود آخوندی در امامزاده محمد به خاک سپرده شد و طبق وصیت ، او را سمت چپ بردار بزرگوارش شهید سعید آخوندی  و با لباس مقدس سپاهی دفن کردند.   
شهيد در پيامي به خانواده‌اش گفته بود: «شهدا به ما درسي بزرگ آموختند، زينب‌وار پيام شهيدان را به گوش جهانيان برسانيد. پدران و مادران شهدا، در پيشگاه خدا بي‌اجر نيستند. سعي كنيد اسوه و نمونه براي ديگران باشيد و با افتخار و محكم بر زمين حركت كنيد.
اي مردم، از خواب غفلت و بي‌خبري بيدار شويد. بايد در راه اسلام كار كنيد و شهيد شويد. روشنفكران بدانيد كشور ما كشور الله اكبر است. سعي كنيد و در راه اسلام گام برداريد وگرنه محكوم به نابودي هستيم. هيچگاه اجازه ندهيد با خون شهدا بازي شود.»
بعد از شهادت وي، پدر بزرگوارش، حاج محمد اسماعيل آخوندي، براي تداوم راه دو شهيدش راهي جبهه شد و بعد از سه سال جنگ و مبارزه در عمليات والفجر8 در ام الرصاص در تاريخ بیست و یک دی ماه 1364 به شهادت رسيد.

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده