شهید علی محمد حیدری اززبان پدر به نقل از دوست شهید
شهید علی محمد حیدری اززبان پدر به نقل از دوست شهید می گفت سنگر ما با سنگر شهيد 15متر بيشتر فاصله نداشت . یکی از رزمنگان هرروز به لب رودخانه می رفت وآب برای دوستان وخودش می آورد که یک روز ، موقع برگشت متجاوزين عراقی سنگر آنها راشناسائی کردند . چند ساعت بعد عراقیها با پرتاب يک گلوله خمپاره سنگر آنها را تخریب کرد که منجر به شهادت شهيد حيدری ودوستش شد . علی محمد قبل از این حادثه شهادت خودش را پیش بینی کرده بود . او می گفت من در این جنگ شهید می شوم ، اما ما باور نمی کردیم . بالاخره رفتیم و جسد پاک دو شهيد را از زير خاک بيرون کشيديم وبوسيله آمبولانس به دزفول و سپس به اصفهان انتقال دادند وبرای خاک سپاری به شهرکرد و از آنجا به زادگاهش منتقل و در روز عید قربان به خاک سپرده شد . وقتی خبرشهادت به گوش من ومادر شهيد رسيد ، خدا را شاکر شدیم که درخانواده ما هم چنين سعادتی وجود داشت که توانستيم فرزندمان را درراه خدا واسلام وامام ومردم هدیه کنیم . وحاضر هستيم بقيه خانواده خود را درراه اسلام وقرآن بدهيم . ما تا قبل از اينکه فرزندمان را درراه خداواسلام بدهيم می گفتيم آيا يک روزی می شود که ما هم دراين انقلاب سهمی داشته باشيم . اين فرزند را خدا به ما داده وخودش هم از ما گرفته . اين امانتی بود پهلوی ما و وظيفه داريم تمام اماناتی که پيش خود داريم چون علی محمد درراه خدا بدهيم . انقلاب اسلامی مانند يک درختی است که بايد با خون فرزندان اين آب وخاک آبياری شود تا به ثمره نهائی برسد . بنابراين لازم است جوانانی اين چنين باشند که درخت انقلاب را آبياری کنند . به اميد خداوند بزرگ وبه اميداينکه اسلام به زودی درتمام جبهه ها ودرتمام جهان پيروز گردد. والسلام