چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۷
«با وساطت پدر، ظفر به خانه بر می‌گردد، اما روح او آرام نمی گیرد. با التماس و درخواست عازم جبهه می‌شود ولی این بار برادرش، خدارحم که اکنون سربازیش به پایان رسیده همراهش می‌شود. هر دو با هم، به عنوان بسیجی راهی منطقه می‌شوند و در عملیات رمضان شرکت می‌کنند و...» آنچه خواندید گزیده‌ای از زندگی كم سن و سال‎ترين رزمنده شهيد كشور، شهيد "ظفر خالدي" اهل روستای تنگ كلوره از توابع شهرستان لردگان است که در پایگاه خبری نوید شاهد چهارمحال و بختیاری منتشر می‌شود.
شهید 11 ساله چهارمحالی را بیشتر بشناسیم
به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری؛ شهید ظفرخالدی دوم مرداد 1349، در روستای تنگ کلوره از توابع شهرستان لردگان به دنیا آمد. پدرش خدابخش کشاورز بود و مادرش گلی جان نام داشت. دانش آموز اول راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و سوم مرداد 1361، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او مدتها در منطقه ماند و پنجم شهریور 1378 ، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادر وی خدارحم نیز به شهادت رسیده است.

دوران کودکی

ظفر دوران کودکی را در دشت و مناظر سرسبز روستا با بچه های هم سن و سال خود گذراند و با وجود مشکلات فراوانی که داشت در سن هفت سالگی وارد سنگر علم و دانش شد. در آن دوران یکی از دانش آموزان ممتاز کلاس درس بود. علاوه بر تحصیل در کارهای فرهنگی، مذهبی مدرسه نیز فعالیت چشمگیری داشت. به ورزش علاقه زیادی داشت و در رشته ورزشی تکواندو فعالیت می‌کرد و عضو انجمن رزمی شهرستان لردگان بود.

انس با قرآن

از كودكی نزد پدر و مادر خود با قرآن انس گرفته بود. در سن پنج سالگی عشق به دین و مذهب او را به نماز و روزه تشویق می كرد. با سن و سال كم، به همراه خانواده در هنگام سحر برای روزه گرفتن بیدار می‌شد، قرآن می‌خواند، چنان با نماز، قرآن و روزه الفت گرفته بود كه ترك آن ممكن نبود.

خوش رفتار و با ایمان

ظفر با وجود سن و سال کم از ایمان بالایی برخوردار بود و همواره به واسطه خوش خلقی، با همه دوستی داشت و با شوخی‌های بچه گانه دیگران را به دینداری توصیه می‎کرد.

بارها به اصرار، از پدر و برادر خود می‎خواست او را به جبهه ببرند اما آنها به دلیل سن کم ممانعت می‎کردند اما در نهایت تسلیم خواست او شدند.

اعزام با کاروان لردگان

او با شوق و ذوق فراوان با كاروان بروجن عازم صحنه نبرد شد، هنگام حركت مسئول كاروان به دلیل سن کمش، مانع رفتن او می شد، ولی او با این بهانه كه سن واقعی اش از سن شناسنامه ای بیشتر است و بالاخره با اصرار فراوان توانست با كاروان اعزامی بروجن راهی جبهه شود.

همرزم پدر و برادر

پدرش رزمنده  و جانباز بود و برادرش نیز سرباز جبهه و جنگ.  ظفر دو مرحله  به جبهه می رود؛ اما در مرحله دوم که شهادتش رقم می خورد، زمانی اعزام می شود که مادر وخواهرانش دلتنگ او شده و با وساطت پدر، ظفر به خانه بر می گردد، اما روح او آرام نمی گیرد . با التماس و درخواست عازم جبهه می شود ولی این بار برادرش، خدارحم که اکنون سربازیش به پایان رسیده همراهش می شود. هر دو با هم به عنوان بسیجی راهی جبهه می شوند و در عملیات رمضان شرکت می کنند.

او تصمیم خود را گرفته بود

گریه و بی‌تابی ما هم تاثیر گذار نبود، او تصمیم خود را گرفته بود؛ حتی یک روز هم دوام نیاورد و دوباره عازم جبهه شد و پس از چند روز نیز با ارسال نامه‌ای حضور خود در جبهه و همسنگری مجدد با برادرش را اطلاع داد .

جسور و شجاع

ظفر از خدارحم کوچکتر بود؛ اما جسور و شجاع تر! اسلحه از قدّش بلند تر!  لذا اسلحه تاشو را به او می دهند که سبک و کوتاه باشد. ظفر در عملیات خیبر هم حضور داشت. او از همه بچه های گردان جلوتر حرکت می کرد. به نوعی پیشرو گردان بود و از نظر شجاعت زبانزد همه دوستان و بچه های گردان بود.

علاقه به امام

ظفر با وجود سن کمش روحی بزرگ به وسعت دریا داشت. در این دوره از حیات و زندگی یک تحول و دگرگونی فکری در وجودش پدیدار شده بود و جویای حقیقتی بود که خود را آرامش بخشد. از همان دوران کودکی علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت . او اصرار زیادی برای دیدن امام داشت. ظفر به همراه پدرش راهی تهران شد و در آنجا پس از سه روز به همراه کاروانی از تهران موفق به دیدار امام شد. او در اون موقع 11 سال بیش نداشت.

عشق دیدار امام ظفر را دگرگون ساخت

عشق دیدار امام، ظفر را دگرگون ساخت. او برای دفاع از ناموس و سرزمینش لحظه شماری می کرد و اصرار و پافشاری زیادی برای اعزام به جبهه های حق علیه باطل داشت. اما خانواده به خاطر سن کم ظفر، راضی به این کار نبودند. او سرانجام در سال 1361 به جبهه اعزام شد.

عملیات رمضان و شهادت دو برادر در یک لحظه

عملیات رمضان نزدیک شد؛ ظفر خود را برای این عملیات آماده کرده بود . او همراه برادرش خدارحم، جانانه در برابر عراقیها ایستادند. فردای عملیات هیچ کس آنها را در منطقه ندید. آری پیکر مطهر ظفر به همراه برادرش پس از 17 سال وقتی پیدا شد که در کانالی در منطقه عملیاتی رمضان (شلمچه) در آغوش یکدیگر به شهادت رسیده بودند.

 

تهیه کننده: فضل اللهی

منابع: دايرة المعارف فرهنگ اعلام شهداي استان چهارمحال و بختياري

پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنياد شهيد استان چهارمحال و بختياري

خاطرات خانواده شهید

 

 

 

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۶
علیرضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
2
ظفر جان
خوشا به سعادتت که راه حق و حقیقت رفتی
التماس دعا
کاظم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
2
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
التماس دعای خیر
اللهم عجل لولیک الفرج
رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
3
در متن آمده:
ظفر با وجود سن و سال کم از ایمان بالایی برخوردار بود و همواره به واسطه خوش خلقی، با همه دوستی داشت.
ای کاش مردم و بخصوص نوجوان ها از شهدا الگو و سرمشق بگیرند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
2
سلام بر سیدالشهدا
سلام بر شهیدان
مهرسام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
3
ظفر جان ای کاش ما هم لیاقت همراهی با تو را داشتیم .
چگونه شد که با سن و سال کم این همه تفکر بالا داشته باشی.
افسوس که شهادت لیاقت می خواهد و ما لیاقت شهادت نداریم.
حمیده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
0
3
شهدا ما را هم دریابید
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده