شهید مفقودالاثر «مبین جعفریکوچنانی» داوطلبانه لباس رزم را به تن کرد، از سوی ارتش به جبهه اعزام شد و سرانجام در ۲۰ سالگی طی نبرد با دشمنان اسلام به شهادت رسید.
«در حال پخش کردن آش بودیم که خبر آوردند، حیدر قلی پسرم زخمی شده است، آش از دستم افتاد و در دلم غوغایی به پاشد، آن روز هر طور که بود آشها پخش شد، در حالی که حیدرقلی همان روز شهید شده بود و به ما نمیخواستند بگویند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید ترور معلم «حیدرقلی رضایی» است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید «نبیالله محمدی» در وصیتنامهاش آورده است: «من میروم و همه شما نیز خواهید آمد؛ پس در زندگی سعی کنید آزاده باشید تا حرصهای دنیا فریبتان ندهد ...»
همزمان با سالروز ولادت شهید «پرویز محمدبیگی» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «ای جوانان! همه در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین، لبنان و عراق مسئولید. برخیزید و بکوشید تا به یاری الله، آنها را از زیر یوغ چپاولگران نجات دهید. خواهرم! حجابت و برادر! نگاهت را حفظ کن ...»
رئیس پژوهشکده دفاع مقدس گفت: دفاع مقدس گنجینهای عظیم از فداکاری و ایثارگری مردانی است که برای حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی، جان خود را نثار کردند تا امنیت و عزت برای ملت ایران فراهم شود.
پشت هر جانباز، زنی است بیادعا که بار زندگی را در سکوت به دوش کشیده؛ بانویی که شبهای درد و بیخوابی را تاب آورد و صبحها با لبخند، فرزندانش را در آغوش گرفت. این، روایت همسر جانباز ۷۰ درصد صفرعلی چگینی است؛ زنی صبور که همسنگر همسرش در روزهای سخت درمان، پرستار زخمها و تکیهگاه روحیاش بود. ایشان از انفجار راکت دشمن، ۹ عمل جراحی و دردهای ماندگار میگوید، اما بیش از همه، از صبری سخن میگوید که در نگاه همسرش معنا یافت.
شهید «رجبعلی بکشلو» در وصیتنامهاش آورده است: «خواهرم تو باید با حفظ عفت و حجابت که بُرندهتر از سلاح رزمندگان در جبهههاست و تربیت فرزندانی سالم و مجاهد در مقابل دشمنان اسلام پا به پای رزمندگان و مجاهدان در راه خدا، با کفر به جنگ و مقابله برخیزی ...»
۱/ جانباز 70 درصد چگینی در گفتوگو با نوید شاهد قزوین:
صفرعلی چگینی، جانباز ۷۰ درصد اهل قزوین، از روزی میگوید که موج انفجار ایشان را به هوا پرتاب کرد، ترکش به بدنش نشست و جانش به مویی بند بود؛ اما کوهنوردی و آمادگی بدنیاش ناجی جانش شد. حالا بعد از سالها، از آن لحظهها، روایت میکند.
شهید «علی نوروزی»، قبل از انقلاب اسلامی در فعالیتهای ضد رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد که سرانجام به همراه چند تن از دوستانش دستگیر شد و به زندان افتاد. حکمش تیرباران توسط مزدوران رژیم بود که با پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد.
شهید «محمدموسی قلیچخانی» در وصیتنامهاش مینویسد: «به جبهه میروم تا دِینی را که نسبت به دین و مملکتم دارم، ادا نمایم و چنانچه در این راه شهادت نصیبم شد، بدانید که آرزوی من است ...»